(ویرایش)
سلام دوستای خوبم
سلام فرفری جون .خوبی؟ پسر گلت چطوره؟
منم زایمان کردم . روزپنجشنبه 24 فروردین . روز قبلش قرار بود برم مطب دکترم و باهاش صحبت کنم که نبود و با خودم گفتم شنبه میرم. اما پنجشنبه صبح میخواستم واسه نماز وضو بگیرم که یدفعه حس کردم یه مایع گرم ازم خارج شد اولش فک کردم ترشحاته اما کل پاهام خیس شد و مدام هم میومد خیلی ترسیدم شوهرم رفته بود سرکار بهش زنگ زدم برگرده همون لحظه به دکترم هم زنگ زدم و گفت باید زودتر میومدی هماهنگ میکردی حالا برو بیمارستان اونجا کنترلت میکنن و وضعیتت به من گزارش میدن آخه قرار بود با دکترم هماهنگ کنم که چه نوع زایمانی میخوام و رفتیم با شوهرم بیمارستان . 37هفته و 5 روزم بود و دکترم میگفت چه سزارین بخوای چه طبیعی چون هنوز هفته 38 تموم نشده بهتره تحت کنترل باشی تا نی نیت مشکل تنفسی نداشته باشه و کمی درد تحمل کنی تا ساعتای 4 تحت کنترل بودم تو اتاق زایمان مدام وضعیتم چک میشد و میگفتن طبیعی هم بخوای لااقل 12 ساعت بعد پاره شدن کیسه آبت بهت آمپول فشار میزنیم تا زایمان کنی و دیگه تو اون مدت درد هم داشتم دردای ریز که میگرفت و ول میکرد و دکترم اومد بالا سرم و گفت این دردا تحمل کن واسه تنفس کوچولوت خیلی خوبه. خلاصه ساعت 4و ربع سزارین شدم بی حسی از نخاع با میل خودم. همون دردای ریز قبل زایمان هم خیییلی اذیتم میکرد. نی نیم که بدنیا اومد چون به هوش بودم آوردن دیدمش و صورتش و به صورتم چسبوندن تو اتاق عمل.لحظه خوبی بود واقعا.
بعد عمل که تا چند ساعت پاهام کامل سر بود اما بعدش هم درد داشتم مخصوصا که میخواستم برم دستشویی و باید راه میرفتم.
خداروشکر نی نیم سالمه . فقط کمی زردی داره که کم کم بهتر شد دکترش تجویز کرد دستگاه بگیریم تو خونه واسه زردیش که ما گرفتیم اما فسقلی اصلا نمیموند تو دستگاه همش گریه میکرد ما هم بهش شیر خشت و ترنجبین دادیم. الان تو آزمایش کمتر شده زردیش
الان پسر کوچولوم که اسمش علی ست دو هفتشه. راستی فرفری جون من از اول شیرم کم بود علی هم باید شیر زیاد میخورد واسه زردیش که بهش شیرخشک دادیم حالا بزور سینمو میگیره و گاهی اصلا نمی گیره .شب ها هم خیییلی بد خوابه مدام بیدار میشه و نق میزنه. یادمه گفتی پسرت شب بد میخوابه شما چکار کردی؟
فرفری جون بعد زایمانم اومدم خونه دیگه زیاد درد نداشتم اما الان حس میکنم دلم درد میگیره شما چطوری بودی؟
راستی برام دعا کن خیلی افسرده شدم شوهرم همه توجهش به نی نیست و من حسودیم میشه خخخخخخخ واقعا خنده داره نمیدونم چرا احساس میکنم جایگاهم کمرنگ شده هم خودم هم شوهرم مدام میدوییم اما بازم وقت کم میاریم. همه وقتمون برا بچه ست. قبلنا شوهرم زیاد بهم توجه و نوازش میکرد الان خیییلی کم شده و همه توجهش به علی ست.همش گریه ام میگیره کلا دلم واسه قبلا تنگ میشه.