نمونهای از ترس های طبیعی
(ویرایش)
بن، در تخت با حیوانات مورد علاقه خود، تدی و آقای فیل در حال گوش دادن به یک داستان است تا برای خواب آماده شود. پس از اتمام آخرین خط از کتاب مورد علاقه خود، از مادر خود میخواهد که داخل گنجه و زیر تخت را برای اطمینان از نبودن هیولا بررسی کند. مادر او با کمال میل به درخواست او پاسخ میدهد و میگوید: «همه جا روشن است، بن! هیچ هیولایی اینجا نیست! نگران نباش، بن! من و پدرت در سالن پایین در اتاق هستیم.»
او سپس به بن یادآوری میکند که چراغ خواب را روشن کند و آرام چشمها را بسته و بخوابد. سپس میگوید: «بن، اگر شما احساس ترس از تاریکی داری، تدی و آقای فیل کنار تو هستند.»
با این اوصاف، بن آرام میگیرد و به تدی و آقای فیل یادآوری میکند که هیچ چیز برای ترس وجود ندارد! سپس چشمهایش را به آرامی بسته و به خواب میرود.
روانشناس کودک در تهران