خاطرات درمان واژینیسموس

برای ارسال خاطره ابتدا وارد سایت شوید.×
۱۳۹۶/۱۱/۷ ۱۸:۴۸:۳۵
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۱/۲۹ ۲۳:۵۰:۰۴

سلام دوستان،من یه واژینیسموس هستم،سه ساله ازدواج کردم ولی موفق به نزدیکی نشدم،  تازه دوره درمان رو شروع کردم.... لطفا برام دعا کنید 

۱۳۹۶/۱۱/۶ ۲۰:۴۰:۱۵
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ ۱۴:۰۶:۰۲

سلام به همه بانو ها و بانو هاى ايندهanim2-ad54ad

من حدودا 10 ماهه كه ازدواج كردم..توى اين 10 ماه خيلى سعى كرديم كه رابطمون كامل و راحت باشه اما هر دفعه با انقباض هاى من و گريه و ناراحتى كارمون به هيچ جا نميرسيد

خلاصه خيييييلى خسته و كلافه شده بودم..به دوستام به ادماى دور و برم كه عروسى كرده بودن حسادت ميكردم..حتى يه روز اين فكر از سرم بيرون نرفت

خيلى دكتر و اينور اونور رفتم

يكى ديازپام داد يكى كلرپوكسايد يكى ژل بى حسى خلاصه هركسي يه چيزى گفت..هيچكدومشون هم جواب نداد..فقط ترسمو بيشتر ميكرد

من قبل عروسى رفتم معاينه سلامت و دكتر نوع پردم رو حلقوى تشخيص داد..دو سه ماه بعد عروسى دوباره رفتم پيش دكتر زنان..بهم گفت بكارتت ضخيم و گوشتيه و تنها راهت عملهanim2-65d6a5d6sدنيا رو سرم خراب شد بخدا

ديگه داشتم نااميد ميشدم..خيلى روزاى بدى بود خيلى..

من اواخر اذر ماه با اين سايت اشنا شدم و از همون موقع تمرينامو شروع كردم

هيچوقت يادم نميره شبى كه اولين ديلاتور رو وارد كردم چه حااااالى داشتم رو ابرا بودم واقعاanim2-4d564ad6

من از اول دى تا اخر دى امتحان داشتم ولى انقدر انگيزه داشتم حتى موقع امتحانامم تمرينامو انجام ميدادم و خداروشكر خيلى زود پيشرفت كردم

من تا سايز 12 پيش رفتم و به پيشنهاد اوا جون يه اقدام تمرينى ميخواستم انجام بدم

چهارشنبه شب من داشتم تمرين ميكردم شوهرى هم داشت پلى استيشن بازى ميكرد نميدونم چطورى شد شيطون شديم و .... anim2-thumbsupsmileyanim

خلاصه من كه قبلش هم واژن گشايى و كگل رو انجام داده بودم كاملا اماده بود واژنم

از پوزيشن زن رو تونستم..اولش يه ذره سخت رفت داخل اما ديگه بعد تا اخر داخل شد

من كه فقط گريه ميكردم از خوشحالى شوهرمم چشماش برق ميزد خييييييلى خوشحال بوديم

بعدشم پوزيشن زن زير رو انجام داديم و در كمال ناباورى نه پاهامو سفت كردم و نه واژنم رو منقبض ميكردم..خيييييلى راحت دخول انجام شد

همينجا از اواى عزيزم كه در طول تمرينا عين يه خواهر كنارم بود تشكر ميكنم و از صميم قلبم براى خوشبختى و عاقبت بخيريش دعا ميكنمanim2-40

اميدوارم بقيه دوستام انجل و طرلان و كاربر 3 و نيكى هم به زووووووووودى بانو بشن و بيان خاطرشونو برامون بنويسن

خيلى ممنونم ببخشيد طولانى شد

مرسى وقت گذاشتين دوست جوناanim2-40

۱۳۹۶/۱۱/۱ ۲۱:۲۱:۵۰
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۱۲/۲۶ ۱۸:۲۳:۰۳
۱۳۹۶/۱۰/۲۹ ۱۵:۲۷:۵۴
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۳/۱۴ ۰۷:۵۴:۱۲

سلام دوستای گلم. من بعد از 8 ماه تونستم بانو بشم. همین دیشب.بانوی 509... انقد ذوق دارم که دوست داشتم سریع خاطره مو بنویسم شاید یه نور امیدی در دل یک دختری روشن بشه. دختری که از همه بیشتر درکش می کنم و تا دیروز منم یکی بودم مثل اون. من یک سال تو دوران عقد بودم و چون همسرم خونه مجردی داشت اکثرا پیش هم بودیم. و چون  تو شهرمون باب است از همون روز اول عقد دختر و پسر اگه بخوان می تونن شب باهم باشن. ماهم خیلی تنها بودیم اما تصمیم گرفتیم این کارونکنیم. از راه های دیگه خودمون راضی می کردیم. این نکته رو بگم که خیلی بده از راه های دیگه همو ارضا کنید و اقدام رو عقب بندازید.این اواخر وقتی  شوهر خسته می شد و ناراحتی منو میدید، می گفت من به همین رابطه و ارضا شدن راضی ام. و این خیلی بدهcry  من از اول می ترسیدم. کلا زنبور نیشم می زنه گریه می کنم. یبار سر همین نیش زنبور انقد گریه کردم که مادر شوهرم با طعنه گفت این دختره چطور می خواد بِزادoops بعد اینکه ازدواج کردیم حدود 1 ماه خونه نداشتیم و باز هم اقدام عقب افتاد تا اینکه اومدیم خونه مون و من دیگه بهونه ای نداشتم. هربار خواستیم اقدام کنیم من ترسیدم. البته اینم بگم من سر گواهی بکارت یه دلخوری کوچیکی از مادرشوهرم داشتم و همین باعث شده بود که همش استرس داشته باشم که خون میاد یا نه. شاید یکی از دلایل استرسام این بود. با اینکه دکتر گفت سالمه و خون میاد اما نیومد.. هیچی دیگه تا اینکه با این سایت آشنا شدم اولش شوهرم راضی نبود با دیلاتور تمرین کنم و دوست داشت خودش انجامش بده. با انگشت شروع کردیم. یه انگشت شد دوتا، دوتا شد سه تا. خواستیم اقدام کنیم بازم نشد. اون موقع شوهرم راضی شد که دیلاتور بسازم اما گفت خودش باید انجام بده. تو جریان این تمرینات روزایی بود که باهم قهر بودیم و نمی تونستیم تمرین کنیم یا اون خسته بود ونمیشد. اما بهد از چند هفته که تا سایز 13 پیش رفته بودیم تصمیم گرفتیم یه بار دیگه امتحان کنیم. اول با دیلاتور 13 واژن گشایی کردیم و بعد رفتیم سر اصل مطلبshysmile. سایز همسرم هم 13 و نیمه. خیلی راحتر از دیلاور بود خیلی من که اصلا باورم نمیشد رفته توش. دیلاتور همش این احساس به وجود میاره که یه جسم خارجی وارد شده ولی آلت انگار از جسم و بدن خودته. سازگاره و اذیت نمی کنه بَلاshysmile اینم از داستان بانو شدن من. فقط یه نصیحت بهتون دارم دوستام، بهونه نیارید و عقب نندازید. من هم کار می کنم هم درس می خونم هم شوهرداری. ولی وقتی شوهرم ساعت 12 شب می اومد خونه مجبورم میکرد تمرین کنیم. به هم قول داده بودیم  هر وقت معاشقه داریم تمرین کنیم وگرنه معاشقه تعطییییییییییل. نقش همسرتون خیلی مهمه. وقتی این کارو انجام دادید علاقه اش بهتون چندبرابر میشه انگار تازه طعم زندگی رو چشیده. این خوشی رو از هم دریغ نکنید. loveفقط تمرین فقط تمرینanim2-40

۱۳۹۶/۱۰/۲۴ ۲۳:۴۳:۰۶
آخرین حضور: ۱۳۹۸/۵/۷ ۲۲:۱۴:۲۲

ببخشید بخاطر گوشیم کلمات اشتباه و جابجا میشن نخندین فقط مرسی😂😂😂

۱۳۹۶/۱۰/۲۴ ۲۳:۳۳:۵۲
آخرین حضور: ۱۳۹۸/۵/۷ ۲۲:۱۴:۲۲

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 سلام

من بانوی 508 هستم ، شباهنگ خانومی 

ringبعد اژ چهار ماه و بیست روز  بانو شدم

هفته اول عروسی اقدام کردیم و با درد شدیدی مواجه شدم 

با چند پوزیشن اقدام کردم اما نشد

منی که فکر میکردم ن میترسم یهو دیدم دارم از ترس می میرم و حتی دیگه دلم نمیخواد بهش فکر کنم

بعد ماه عسل تصمیم گرفتیم برسم دکتر زنان برای معاینه و دکتر بهم گفت چسبندگی لابیا  داری و دردت بخاطر همینه و باید عمل شی. 

عمل کردم و پنج تا بخیه خوردم. یک ماه طول کشید تا بخیه ها افتادن بالاخره به خودم جرات دادم دوباره اقدام کنم و گفتم دیگه مشکلی نیست ولی اشتباه کردم

مشکل سر جاش بود و برام دست تکون میداد😢

خیلی ناراحت و ناامید بودم. یه روز به همسرم گفتم کلمات انقباض واژن رو سرچ کنه و اونجا بود که با واژینیسموس آشنا شدم. 

هم خوشحال شدم هم استرس گرفتم چون نوشته بود باید با یه انگشت شروع کنم و واژنمو از انقباض در بیارم. 

تصمیم گرفتیم اول پرده رو به هر نحوی هست بر داریم و بعدش من تمرینات و شروع کنم اما بازم نشد. انگار پرده آهنی بود. 

راستش دکترو درباره پرده چیزی بهم نگفت و من فکر میکردم تمام دهانه رو پوشونده و فقط یه سوراخ ریز یه جاییش داره. 😂

یه روز قرار شد با انگشت همسرم پرده رو بر داریم ولی هر کاری کردم جرات نکردم چیزی بهش نزدیک کنم و باز التماس کردم که نداره cry

همسرم هم باهام راه  نیومد و هیچی نمی گفت و کنار میکشید ولی ناراحت بود😭

بهم گفت باشه ولی لااقل با انگشت خودت بذار اگه دردت اومد برش دار منم که ترسیده بودم فقط میگفتن نننننننننه نمیتووووونم نننننننننه😁 اصلا بذار تا ابد همینطور باشه

راستی بگم یه بار که داشتم خودمو تو اینه معاینه میکردم دو لبه بیرونی الت رو باز کردم و کامل کشیدم یهو دیدم یه سوراخ کم کم باز شد بیشتر کشیدم و سوراخهای اندازه یه فندق کوچیک باز شد و من از تعجب ذهنم باز موندoh

با خوشحالی همسری رو صدا زدم تا ببینه منم سوراخ واژنم دارررم 😂😂😂😂

باور کنیم میخواستم باز برین دکتر بگیم پرده رو برداره ولی وقتی دیدیمش منصرف شدیم و امیدوار. 

خلاصه اون روز من نتونستم این اجازه رو به همسرم بدم که با انگشت به واژنم فشار بیاره و خشکم زده بود

اونم سطحی ارضا شد و رفت دلش شکست و ناامید شد

منم ناررراحت کلی با خودم کلنجار رفتم که دختر مگه چقدر درد داره مگه تو چقدر ترسویی چقدر بزدلی خب خودت امتحان کن یه بار ببین دردش کشنده نیس همه اینکارو کردن و نمردن نتررررس. 

انگشت اشارمو ارومیه بردم طرف ورژن و لمسش کردم. با یه دست لبه تاشو باز کردم و جای سوراخ و دیدم. انگشت و اروم واردش کردم با چهار شماره 1 234 با هر شماره یه کم میبردمش داخل یهو دیدم یه بند انکشتم رفته داخل و من هنوز زندم و دردش در حد درد خراش هم نیست😍😍😍😍😍

خدایا بخوابم یا بیدار درس آوردم و باز امتحان کردم دو بار و سه بار و دویدم  به شوهرم خبر دادم باورش نشد 

اومد و وقتی دید هییییییچی نگفت مات ماااات

این بار دو بند انگشت وارد کردم اما فقط وارد میشد و جابجا نمیشد

با هیجان بازم کلمه واژینیسموس رو سرچ کردم که این سایت و پیدا کردم و نوشته های یارانا رو دیدم. تمام صفحاتو خوندم و خوندم و همین شد آغاز تمرین. دیدم خیلیا درمان شدن گفتم منم میتونم💋💋💋💋💋

یه هفته اول روزی پونزده دقیقه تمرین کردم و تازه رسیدم به سایز ابتدا پنج و انتها شش یعنی انگشت وسط با کلی لوبریکانت البته. 

بعدش فهمیدم باید روزی شصت بار کگل کنم و نفس عمیق بکش و باید حتما یک ساعت تمرین کنم.  ساعت تمرین رو بردم بالا و از انگشت شوهرم کمک گرفتم و حین تمرین به خودم گفتم من آروم من در آرامش کاملم و مدام نفس عمیق کشیدم. 

قبلش حتما کگل میکردم و هر جا هم گیر میکردم کگل انجام می دادم تا انگشت وارد شه و میذاشتم چند دقیقه بمونه و بازم کگل میکردم تا واژنم به سایز عادت کنه و بعد با اح ت یاط جلو عقب میکردم. 

سومین سایز من دو انکشتم بود اولش سوزش داشت ولی با طولانی کردن تمرین و تلقین کردن و کگل مشکل طی پنج روز حل شد و این سایز برام راحت شد. 

یه روز به پیشنهاد همسرم اخر تمرینات سه انکشتم رو وارد کردم و در کمال حیرت دیدم وارد شد و راحتم جلو عقب میشه بنابراین با آلت تمرین کردم 

اونم همون روز وارد شد البته با کگل و نفس عمیق و نهایتا وقتی خون رو دیدم از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم

با آینه نگاه کردم و مطمئن شدم داخله

پوزیشن زن زیر بودم. 

خدایا شورت من ترسوووو و این موفقیت فقط حاصل کمکهای تو و دوستای گلم تو این سایت. 

راستی من با انگشت راحت بودم ولی شما میدونید دیلاتورم بسازید

حتما کگل کنید قبلش و حینش و بعدش

حتما با واژنتون صحبت کنید و بگید بیشتر اینا ظرفیت باز شدن داره خیلی موثره

نفس عمیق فراموش نشه

خدا مشاهده طی این دو هفته تمرین حتی یه روز تنبلی نکردم و حتی یه بازم نگفتم نمیشه یا نمیتونم

من میتونم چون میخوام

و من قبل از اینکه بانو بشم شماره 508 رو نشود کرده بودم و میخواستم قبل پریودیت بعدیم بانو بشم

ممنونم از همه دوستای خوبم با راهنماییاشون و روحیه دادناشون

و ممنونم از همسرم بابت عشقشو صبرش. 🌻🌼🌷🌺🌷🏵🌹

 

۱۳۹۶/۱۰/۲۴ ۲۳:۳۳:۴۸
آخرین حضور: ۱۳۹۸/۵/۷ ۲۲:۱۴:۲۲

💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 سلام

من بانوی 508 هستم ، شباهنگ خانومی 

ringبعد اژ چهار ماه و بیست روز  بانو شدم

هفته اول عروسی اقدام کردیم و با درد شدیدی مواجه شدم 

با چند پوزیشن اقدام کردم اما نشد

منی که فکر میکردم ن میترسم یهو دیدم دارم از ترس می میرم و حتی دیگه دلم نمیخواد بهش فکر کنم

بعد ماه عسل تصمیم گرفتیم برسم دکتر زنان برای معاینه و دکتر بهم گفت چسبندگی لابیا  داری و دردت بخاطر همینه و باید عمل شی. 

عمل کردم و پنج تا بخیه خوردم. یک ماه طول کشید تا بخیه ها افتادن بالاخره به خودم جرات دادم دوباره اقدام کنم و گفتم دیگه مشکلی نیست ولی اشتباه کردم

مشکل سر جاش بود و برام دست تکون میداد😢

خیلی ناراحت و ناامید بودم. یه روز به همسرم گفتم کلمات انقباض واژن رو سرچ کنه و اونجا بود که با واژینیسموس آشنا شدم. 

هم خوشحال شدم هم استرس گرفتم چون نوشته بود باید با یه انگشت شروع کنم و واژنمو از انقباض در بیارم. 

تصمیم گرفتیم اول پرده رو به هر نحوی هست بر داریم و بعدش من تمرینات و شروع کنم اما بازم نشد. انگار پرده آهنی بود. 

راستش دکترو درباره پرده چیزی بهم نگفت و من فکر میکردم تمام دهانه رو پوشونده و فقط یه سوراخ ریز یه جاییش داره. 😂

یه روز قرار شد با انگشت همسرم پرده رو بر داریم ولی هر کاری کردم جرات نکردم چیزی بهش نزدیک کنم و باز التماس کردم که نداره cry

همسرم هم باهام راه  نیومد و هیچی نمی گفت و کنار میکشید ولی ناراحت بود😭

بهم گفت باشه ولی لااقل با انگشت خودت بذار اگه دردت اومد برش دار منم که ترسیده بودم فقط میگفتن نننننننننه نمیتووووونم نننننننننه😁 اصلا بذار تا ابد همینطور باشه

راستی بگم یه بار که داشتم خودمو تو اینه معاینه میکردم دو لبه بیرونی الت رو باز کردم و کامل کشیدم یهو دیدم یه سوراخ کم کم باز شد بیشتر کشیدم و سوراخهای اندازه یه فندق کوچیک باز شد و من از تعجب ذهنم باز موندoh

با خوشحالی همسری رو صدا زدم تا ببینه منم سوراخ واژنم دارررم 😂😂😂😂

باور کنیم میخواستم باز برین دکتر بگیم پرده رو برداره ولی وقتی دیدیمش منصرف شدیم و امیدوار. 

خلاصه اون روز من نتونستم این اجازه رو به همسرم بدم که با انگشت به واژنم فشار بیاره و خشکم زده بود

اونم سطحی ارضا شد و رفت دلش شکست و ناامید شد

منم ناررراحت کلی با خودم کلنجار رفتم که دختر مگه چقدر درد داره مگه تو چقدر ترسویی چقدر بزدلی خب خودت امتحان کن یه بار ببین دردش کشنده نیس همه اینکارو کردن و نمردن نتررررس. 

انگشت اشارمو ارومیه بردم طرف ورژن و لمسش کردم. با یه دست لبه تاشو باز کردم و جای سوراخ و دیدم. انگشت و اروم واردش کردم با چهار شماره 1 234 با هر شماره یه کم میبردمش داخل یهو دیدم یه بند انکشتم رفته داخل و من هنوز زندم و دردش در حد درد خراش هم نیست😍😍😍😍😍

خدایا بخوابم یا بیدار درس آوردم و باز امتحان کردم دو بار و سه بار و دویدم  به شوهرم خبر دادم باورش نشد 

اومد و وقتی دید هییییییچی نگفت مات ماااات

این بار دو بند انگشت وارد کردم اما فقط وارد میشد و جابجا نمیشد

با هیجان بازم کلمه واژینیسموس رو سرچ کردم که این سایت و پیدا کردم و نوشته های یارانا رو دیدم. تمام صفحاتو خوندم و خوندم و همین شد آغاز تمرین. دیدم خیلیا درمان شدن گفتم منم میتونم💋💋💋💋💋

یه هفته اول روزی پونزده دقیقه تمرین کردم و تازه رسیدم به سایز ابتدا پنج و انتها شش یعنی انگشت وسط 

بعدش فهمیدم باید روزی شصت بار کگل کنم و نفس عمیق بکش و باید حتما یک ساعت تمرین کنم.  ساعت تمرین رو بردم بالا و از انگشت شوهرم کمک گرفتم و حین تمرین به خودم گفتم من آروم من در آرامش کاملم و مدام نفس عمیق کشیدم. 

قبلش حتما کگل میکردم و هر جا هم گیر میکردم کگل انجام می دادم تا انگشت وارد شه و میذاشتم چند دقیقه بمونه و بازم کگل میکردم تا واژنم به سایز عادت کنه و بعد با اح ت یاط جلو عقب میکردم. 

سومین سایز من دو انکشتم بود اولش سوزش داشت ولی با طولانی کردن تمرین و تلقین کردن و کگل مشکل طی پنج روز حل شد و این سایز برام راحت شد. 

یه روز به پیشنهاد همسرم اخر تمرینات سه انکشتم رو وارد کردم و در کمال حیرت دیدم وارد شد و راحتم جلو عقب میشه بنابراین با آلت تمرین کردم 

اونم همون روز وارد شد البته با کگل و نفس عمیق و نهایتا وقتی خون رو دیدم از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم

با آینه نگاه کردم و مطمئن شدم داخله

پوزیشن زن زیر بودم. 

خدایا شورت من ترسوووو و این موفقیت فقط حاصل کمکهای تو و دوستای گلم تو این سایت. 

راستی من با انگشت راحت بودم ولی شما میدونید دیلاتورم بسازید

حتما کگل کنید قبلش و حینش و بعدش

حتما با واژنتون صحبت کنید و بگید بیشتر اینا ظرفیت باز شدن داره خیلی موثره

نفس عمیق فراموش نشه

خدا مشاهده طی این دو هفته تمرین حتی یه روز تنبلی نکردم و حتی یه بازم نگفتم نمیشه یا نمیتونم

من میتونم چون میخوام

و من قبل از اینکه بانو بشم شماره 508 رو نشود کرده بودم و میخواستم قبل پریودیت بعدیم بانو بشم

ممنونم از همه دوستای خوبم با راهنماییاشون و روحیه دادناشون

و ممنونم از همسرم بابت عشقشو صبرش. 🌻🌼🌷🌺🌷🏵🌹

 

۱۳۹۶/۱۰/۲۱ ۱۳:۰۸:۰۱
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ ۱۶:۴۸:۳۹

خاطره ی بانو شدن یکی از ماندنی ترین و قشنگترین خاطرات زندگی منه.
 اولش که ازدواج کردم اصلا دخول نمیشد. با روان کننده هم نمیشد. کرم ، لوبریکانت ...  همسرم انگشتش رو وارد واژنم کرد. خیلی راحت و بدون درد تا انتهای انگشت رفت داخل. همسرم میگفت انگار آلت به یه چیزی برخورد میکنه و نمیذاره بره تو. از طرفی با ورود انگشت همسرم خونریزی کمی هم داشتم. بلاخره بعد از چند هفته رفتم دکتر‌. معاینه کرد و گفت پردت ضخیمه. میخوای بهت کرم روان کننده بدم میخوای هم با رضایت همسرت عمل کن. هایمنکتومی. یعنی برداشتن پرده با عمل. گفتم روان کننده فایده نداره. با رضایت همسرم عمل کردم و دیگه خیالم از بابت پرده راحت شد. اما تازه مشکلم شروع شد. چون باز هم دخول امکانپذیر نبود. دفعه ی اول، چند هفته بعد از عمل خواستیم دخول انجام بدیم اما فقط به اندازه ی کلاهک آلت رفت داخل اونم به سختی. اونقدر درد کشیدم و فشار اومد روم که دیگه سکس رو ادامه ندادیم و من از درد پاهام میلرزید... خیلی خسته شدم... تجربه ی خیلی بدی بود. بعدش دیگه کارم شده بود گریه و فکر و خیال. البته دور از چشم همسرم. من قبل از عمل با سرچهایی که در مورد عدم موفقیت در دخول و درد در هنگام دخول، انجام داده بودم با این سایت آشنا شده بودم. فکر کرده بودم که مشکلم واژینیسموسه. اما بعد از معاینه فهمیدم پردم ضخیمه.
بعد از عمل فهمیدم که علاوه بر پرده ی ضخیمی که داشتم واژینیسموسم هستم. وااااای خدایااااا... خیلی واسم دردناک بود. با خودم میگفتم چرا دو تا بلا با هم سرم اومده. هم پرده ی ضخیم و هم واژینیسموس! چرا من؟ چرا نمیتونم مثل آدمهای دیگه زندگی کنم؟ کااش بمیرم و راحت شم! زندگی چقدر سخته! ... هر وقت یه زوج جوون میدیدم یا یه زوجی که بچه دارن با خودم میگفتم خوش به حالشون که یه سکس بدون دردسر دارن! خوش به حالشون که تونستن دخول داشته باشن. 
بعضی مطالب رو توی اینترنت مطالعه میکردم. میدیدم که بعضیها ۴ سال، ۶ سال، حتی ۱۰ ساله که از ازدواجشون میگذره و هنوز باکره هستن. گریه میکردم. اشک میریختم و با خودم میگفتم سرنوشت منم همینه. 
خلاصه بیشتر توی این سایت گشتم. دیدم که تعدادی از خانمها همین مشکل من یا شبیه این مشکل رو دارن و با انجام تمرینهایی که اینجا گفته شده، درمان شدن. با خودم گفتم این دیگه آخرین راه حله. تصمیم گرفتم دیلاتور بسازم و تمرین کنم.بعد از چند روز بلاخره با همسرم رفتیم داروخونه و دستکش خریدم و دیلاتور ساختم و از فرداش شروع کردم به تمرین. اول با انگشت وسط دستکش ۷ دیلاتور ساختم. تمرینش واسم راحت بود چون انگشت این اندازه ای رو قبلا تجربه کرده بودم. بعد سایز بزرگتر ساختم. موقع ساختنش با خودم فکر کردم این دیلاتور به این بزرگی چطور میخواد وارد واژنم بشه؟! احتمالا واژنم پاره میشه! چون واژن من تنگه! حتی این دغدغه رو توی سایت هم مطرح کردم و فکر کنم سودا جون بود (یا ماه پیشونی) که بهم اطمینان دادن همچین اتفاقی نمیفته و من دیدم که دیلاتور هر چند به سختی، وارد واژنم شد. دفعه ی اول یه کوچولو خون اومد. ناراحت شده بودم. اما از دفعات بعد دیگه به دیلاتور عادت کردم و راحت تر شد. ولی سایزهای بالاتر هرچند مثل قبل، ترس نداشت، سخت تر بود. گاهی فکر میکردم این دیلاتور با این سایز دیگه وارد واژنم نمیشه و در کمال ناباوری میدیدم که با لجاجت و تمرین من، میشه! هر چی بیشتر میگذشت، این ترسها و افکار پریشون ازم دورتر میشد. خلاصه از سایز انگشت وسط که دورش حدود ۶ سانته رسیدم به سایز ۱۳/۵ .
 وای که چقدر ترس بیهوده داشتم. ولی چه کنیم. آدم دست خودش نیست. این ترسها و استرسها طبیعیه. 
الان  حدود ۴ ماهه که از ازدواجم میگذره و بانو شدم. خوشحالم که خیلی زود با این سایت آشنا شدم و خیلی زود به فکر چاره افتادم. خوشحالم که خیلی زود بر اون ترسهای لعنتی غلبه کردم و نذاشتم زندگیم بیش ازین حروم شه. خوشحالم که امیدم رو از دست ندادم. خوشحالم که کسانی مثل خانم خیابانی، سودا جون، ماه پیشونی جون و بقیه ی دوستان بودن و هستن که همراهم باشن و کمکم کنن. 
فقط تلاش و امید. اگه این دو نباشن و ما بیشترین امکانات رو هم داشته باشیم، باز هم به نتیجه ای  نخواهیم رسید. پس دوستانی که این مشکل یا مشکل مشابهش رو دارن، با جرات پیش برن و سدهای راه رو بشکنن و امیدشون رو از دست ندن. اطمینان داشته باشین که به نتیجه میرسین. 
 زندگی در جریانه... 

۱۳۹۶/۱۰/۲۰ ۲۰:۵۱:۳۷
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۳/۲۳ ۲۱:۰۳:۲۷

سلام من سایه بعد۳ سال ازدواج هنوز بانو نشدم

با دیدن اینجا دوباره امیدوار شدم کمکم کنید تا من هم خوب بشم

۱۳۹۶/۱۰/۲۰ ۲۰:۵۱:۲۷
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۳/۲۳ ۲۱:۰۳:۲۷

سلام من سایه بعد۳ سال ازدواج هنوز بانو نشدم

با دیدن اینجا دوباره امیدوار شدم کمکم کنید تا من هم خوب بشم

پاسخ سوالات بر اساس تاریخ پرسش سوال

فروردین 1403
چ پ ج ش ی د س
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031
یک زن وبسایت تخصصی بهداشت و سلامت زنان و مادران