چاپ این صفحه

(واژینیسموس....)

تعداد بازدید : 790
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۳/۳۰

سلام دوستان

من پنج ساله ازدواج کردم،ی  یکسال عقد بودیم تو مدت عقد چندتا از اطرافیان خیلی منو از شب عروسی و پارگی و خونریزی و درد خیلی زیادی ک باید تحمل کنم و اینا ترساندن همون زمان برای تشخیص و سلامت پرده بکارتم دکتر رفتم که فوق العاده بد برخورد کرد باهام ،چون من خیلی بی تجربه و کم سن بودم و ترسیده بودم نمیدونستم میخاد چکار کنه برای همین پاهام باز نمیکردم اونم فکر کرده بود مسایله ی دارم حتما و درنهایت بحدی داد زده بود که از بیرون مطب همه حتی شوهرم صداشو شنیده بودن و آخرسرهم با مشت محکم زد تو شکمم تا خودم شل گرفتم و معاینه کرد و گفت پرده سالمه و ....، اینا همه ذهنیت خیلی بدی شده بود برام تا حدی که شب عروسی م برام وحشتناک ترین و بدترین شب دنیا شده بود ، با کلی استرس و گریه و درد اون شب پرده بکارتم فقط پاره شد و دیگه چون خیلی حالم بد شده بودو نزدیک بود بیهوش بشم تا چند روز اصلا نمیزاشتم شوهرم بهم نزدیک بشه،بعد ازون هم نزدیکیام همیشه با کلی درد و گریه و ترس تا جایی ک بجزینکه پاهام بسته میشه  ناخودآگاه ،تمام تنم میلرزه... اونم فقط باندازه ی بند انگشت اجازه دخول میتونم بدم ناگفته نماند الان یک بچه دوساله  دارم که برام با این مشکلم  واقعا ی معجزه ست ، قبل از حاملگی م یبار به خودم جسارت دادم رفتم دکتر واسه معاینه چون بنظر خودم چیزی تو بدنم بود که نمیزاشت دخول انجام بشه و واژنم بسته بود دکتر بسختی معاینه م کرد و گفت آناتومی بدنت مشکل نداره خودت خیلی لوس و ترسویی خانم....بعد از زایمانم تقریبا انگیزه م برای درمان ازبین رفته بود چون ی مشکل حل نشده میدونستمش و میل جنسی هم خیلی پایینه،تا چند ماه پیش با سایت شما اشنا شدم... دیگه ازین رابطه غیر عادی خسته شدم خودم رو ی زن ناقص میدونم همش میگم بالاخره صبر شوهرم تمام میشه زندگیم بخاطر این مسایل از هم نپاشه... نکنه بهم خیانت کنه... نکنه دیگه از چشمش بیافتم😢😢😢😢😞😞

خواهش میکنم با کمک و راهنمایی تون منو ازین بدبختی نجات بدین

چاپ این صفحه