چاپ این صفحه

شما جای من بودید چکار میکردید؟!

تعداد بازدید : 1080
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۶/۱۰

سلام من یکسال و نیمه ازدواج کردم، تو این مدت بهم سخت گذشته، یک ماه بعد از عروسیم برادر همسرم که فرزند بزرگ خونوادشون بود تو سانحه هوایی رفت و شوک بزرگی وارد کرد، ازون طرف پدرشون که کهولت سن دارن بخاطر این موضوع بیمار شدن و دخترشون که مجرد بود باهاش زندگی میکرد تا اینکه نامزد کرد و هنوزم با پدرشه و قراره با شوهرش در منزل پدر زندگی کنن، اما موضوعی که  منو ناراحت میکنه اینه که همسر من شغلشو از دست داد و علیرغم برشی که پدرش قبلا داشته براش کاری نکرد، در واقع یک عمر کاری نکرد اما برای دختر و فرزندان دیگر انجام داد و شغلایخوبی دارن، حالا هم پدرشون کم توان شدن و همسر من از صبح تا اخرشب اونجاس و تمام وقتشو صرف میکنه در صورتی که خواهرش مدام میگه من نگهداری میکنم و منت میزاره و با شوهرشم مفت و مجانی زندگی میکنن و پدرشم اهمیت زیادی به دخترش میده، اماااا همسر من اصلا نمیبینه و میگه مهم نیست و باوجود تمام این چیرا طرف خواهرشه، حالا هم خواهرش گفته یک شب در میون بخوابید اینجا بخاطر پدرش، کلا زندگی من شده تنهایی،،،،نمبتونمم اعتراضی کنم چون طرف خواهرشه و پدرش....عدالت کجاست!برادر دیگشونم سرکار میره و کمتر میاد...تمام امورات خونشونم همسرم انجام میده اصلا احساس دین داره بهشون من نمیدونم چرا با این کاراش زندگی خودمونو سرد کرده و اصلا براش مهم نیست...اونا بلحاظ مالی بسیار خوبن و فقط دارن سواستفاده میکنن از محبت این, همسرم همش داره فداکاری میکنه مبادا خواهرش سختی بکشه یا برادرش غصه بخوره یا پدرش طوری بشه، اما زندگی خودش هیچ....دلم گرفته، اعتراضم کنم میگه وظیفمه و قبول نمیکنه😪😪😪

چاپ این صفحه