چاپ این صفحه

شکنجه سفید درمدارس!

تعداد بازدید : 382
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۹/۱۱

 

 

اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم.

افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به  صورت زیر  فرزندان ما تحت " #شکنجه-سفید" قرار می گیرند:

 

۱. کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!

با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان_درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!

هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز خر_برفت_و_خر_برفت_و_خر_برفت به گوش کسی نمی رسد!

قصه درمانگر در تهران

پدر، مادر، ما متهمیم!

چاپ این صفحه