چاپ این صفحه

درد شدید نزدیکی

تعداد بازدید : 2140
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۰

سلام به دوستان عزیز . خیلی خوشحالم که می تونم اینجا در مورد یک مسیله ی مشترک با شما حرف بزنم .

قبل از هر چیز از بارنای عزیز تشکر می کنم که حل کردن مشکلم رو مدیون راهنمایی ها ودلگرمی های اون می دونم. شاید حدس زده باشید که در باره ی چی می خوام حرف بزنم .

من هم مثل اغلب شما مشکل واژینیسم داشتم . البته قبلانمی دونستم که این یه مشکله ،فکر می کردم این یه امر طبیعیه . اما خیلی تصادفی با ورود به این سایت متوجه شدم این یه مشکله. اولش خیلی ناراخت شدم و گریه کردم. روز جمعه بود ، تمام روز رو می تونم بگم گریه کردم چون احساس می کردم این یه مشکل لاینحل .(چون تصور اینکه یه این دکترای خشن که آدما تو معاینه تا دم مرگ می برن و بعدش یا یه لحن مذبوحانه ای میگن "خانم شما عفونت شدید دارین " برام وحشت آور بود .شوهرمم اصلا دلش نمی خواست بره مشاوره . ). همسرم هم به خاطر ناراحتی من ترجیح می داد اصلا این مسءله رومشکل ندونه . ولی روز بعدش قبول کردم که این مشکل باید راه حل داشته باشه .بعد کامنت های بارنا رو خوندم . از این رو به اون رو شدم . اصلا نترسیدم،استرس هم به خودم راه ندادم . به خودم گفتم بارنا وضعش اونجور که خودش میگه از من خیلی بدتر بوده ، سر یه هفته تونسته مشکل رو حل کنه چرا من نتونم ؟ یک روز کگل کار کردم و معتقدم خیلی خیلی موثر بوده بعد شروع به استفاده از دیلایتور کردم . از دیلایتوری که فکر میکردم اندازش اونقدری کوچک هست که دردم نگیره ،شروع کردم چون نمی خواستم اول کاری خودم رو بترسونم و جا بزنم .با ور می کنید سر دو روز ؛ فقط دو روز مشکل من حل شد . هر دفعه که می خواستم از یک دیلایتور جدید استفاده کنم به خودم می گفتم الی عزیز تو تا حالا تونستی ،بعد از اینشم می تونی . و واقعا تونستم . البته اگه وقتش و داشتم زود ترشروع می کردم مطمئنم کم تر از این زمان هم میشد حلش کرد . فقط چند تا نکته ست که دوست داشتم به بچه هایی که این مشکل رو دارن بگم 1-اول اینکه نکته هایی که بارنای عزیز میگه رو حتما حتما رعایت کنن 2- جرات ،جسارت ،عدم استرس :این سه تا خیلی مهمن . اگه استرس نداشته باشین اصلامشکلی نیشت حتی بدون لوبریکانت هم می تونین کار کنین اما در شروع بهتره این روان کننده رو داشته باشین 3- تمرکز خیلی مهمه :قبل از شروع کار دراز می کشیدم و درون بدنم رو که تا حدودی تو اینترنت و آیننه و لمس کردن باهاش آشنا شده بودم رو تصور می کردم ، با خودم واگویه می کردم ،می گفتم : این بدن منه ،خیلی باهام رفیقیم (یه ذوق و شوق تصنعی هم در خودم خلق میکردم تا بدنم در حال آشتی با من باشه ).دسنت رو بدنم می کشیدم . تصور می کردم مه واژنم داره آروم آروم باز میشه . 4-از خدا هم خواستم کمکم کنه ،شاید به نظر بعضی ها خنده دار بیاد . اما من دعا کردم و گفتم خدا جون ازدواج محبوب ترین سنت در نزد توئه . کمکم کن تا بتونم کانون گرمی برای همسرم درست کنم .

معتقدم همه ی اینها در کنار هم ،به من کمک کردن تا من این مشکل رو سه روزه حل کنم . یک روز برا کگل ، دو روز هم برای دیلایتور ها . الان قریبا یک هفته از حل کردن مشکلم میگذه . از اون موقع سه بار ارتباط داشتیم . دخول کامل . باور کردنش برامون سخت بود . البته اینم بگم ، یه کم درد و سوزش داشت که من مطمئنم اونم به مرور حل میشه . من 4 سال بود که با این مشکل بدون اینکه خبر داشته باشم دست و پنجه نرم میکردم . اما حالا ناراحت نیستم که چرا 4 سال از بهنرین وقتام هدر رفته ،برعکس الان خوشحالم که یه تنوع جدید تو زندگیمون ایجاد شده که یه طراوت بسیار دل انگیز به زندگیمون داده . یعنی از یکنواختی خارج شدیم .

منم مثل بارنا تمریناتم رو ادامه میدم و هر روز خدا رو شکر می کنم که به من این امکان رو داد که تلاشی برای بهتر شدن رابطه ی زنا شوییم بکنم . برا هیچ کدوم از بچه هایی که این مشکل رو دارن ناراحت نیستم ،چون اگه من و بارنا و .... تونستیم ،پس اونا هم می تونن .

از ماما ن جون عزیز که این سایت رو راه اندازی کرد و به ما فرصت حل مشکلمون رو داد ؛ از بارنای مهربون و خوشگل و باصفا و دو باره مهربون و گوگوری مگوری و ناناز و جنگور (به قول داداشم یعنی خیلی با حال ) خیلی تشکر میکنم و امیدوارم هر چی از خدا بخوان بهشون بده و مطمئن باشن این گرهی که اینا از مشکل ماها باز کردن قطعا از طرف خدای مهربون بی جواب نمی مونه .

بازهم اگه کمکی از دستم بر بیاد خوشحال میشم .

فدای همتون بشم . سرتونم میدونم درد آوردو

بوس. بای .

چاپ این صفحه