(ویرایش)
آذر جون
مبارك باشه عزيزم
ببين اگه مَي توني سرچ كن خاطرات زايمان بخون
من خودم هم حاملگي سختي داشتم و هم زايمان سخت ! أما دردي كه منتظرش بودم نيومد ! اون درد وحشتناك كه بكشه آدم رو ! تا بچه افتاد تَو كانال زايمان انتظارم سراومد و ديگه درد برام درد نبود!
دنيا هم كه اومد آب رو آتيش!
خيلي راضيم ! خيلي ! ٣٧ تا بخيه خوردم ! اما نه برشم رو فهميدم و نه بخيه زدنم رو!
تازه من از هيچ مسكني استفاده نكردم كه زايمانم طولاني نشه! نه گاز و نه اپيدورال و نه ....
آخرش كم آوردم! ديدم بعد ١٢ ساعت فاز اصلي زايمان رو دو سانتم گفتم اپيدورال بزنيد! نيم ساعت طول كشيد تا برن وسايل بيارن ! تا دكتر اومد گفت زور بزن سر بچه بيرونه! يعني يه ساعته از دو سانت به ١٠ رسيده بودم ! ديگه اصلا عالي بود همه چيز !
بعدم تَو چون چند هفته است بدن درد ، واژن درد و كمر درد و ... داري يواش يواش بدنت آمادست براي درد! اينا هم درده ديگه! وقتي اين رو مَي توني تحمل كني ، اصل كاري رو هم مَي توني! باور كن پشيمون نميشي!
من هر بار تَو آينه به شكمم نگاه مَي كنم مَي گم خداروشكر طبيعي زايدم !