(ویرایش)
الهییی..... النا جونم حالا بعد یه مدتی که بشه برید انننقد بهون خوش میگذره که نگو. بیشتر از همون اولین سالی که قرار بوده برین.
شیوا جونم منم همینجورم. چنتا کارو با هم انجام میدم.
من تا 2 دو و نیم سرکارم. گاهی هم پیش میاد تا سه.
بهدش میرم خونه و ناهار اماده میکنم و میخوریم تتا 4. بعدش میخوابم تا 6 بهمراه شوهری. چنبار خواستم نخوابم ولی چون خونه ساکت و آروم و گرمه و منم بغل ایشون هستم خوابم میبره. اینو کم کنم به کارام میرسم فک کنم. بعدشم تا شب شام و خونه و گاهی ناهار فردامون. گاهی هم میریم بیرون باهم. که اصولا اگه همون شبش هم برم مهمونی یا جایی که تا 11 شب نیام همه ی کارام میمونه برا فرداش.
اه چه زندگی ای خخخخخ