(ویرایش)
راستي پري جون ، من پنج شيش روزي ميشه به شكمم نگاه مَي كنم ، ضربان قلب بچه رو ميبينم. يعني لازم به دقت نيست. شكمم مثل ضربان قلب مدام بالا و پايين ميره.
يه بارم دلا شدم شلوار بپوشم شكمم تيز شد به سمت راست. دوستم گفت بچت قلنج كرده. براي همونه دل درد داري و نافت يكم درد داره. گفتم از تجربه هاي جديدم بگم.
أساسي شكم زدم . ولي هنوز سينم جلوتر از شكممه. يعني لباسم جذب باشه، ميشه فهميد ، ديگه شكمم تخت نيست كه هيچ ، گرد و قلمبه است، ولي خوب گفتم ، سينم روز افزون بزرگ ميشه و يه تغييرات ظاهري هم كرده. يه چيزايي شبيه خال گوشتي در حد مليميتر زده بيرون ، نه درد داره ، نه اذيت مَي كنه. ولي خود سينم خيلي درد داره.
كلا هم هر كي مبينه مَي گه از الان مثل آدماي ٩ ماهه راه ميري، بخاطر سينمه، خيلي سنگيني مَي كنه، نسبت به جسته ام، سر شونه هاي لاغر و استخوني و كوچيك ، اينام هر كدوم ٢ كيلو مَي شن.
اين است كل تغييرات من در طَي روزهاي آخر ☺️