(ویرایش)
شوهرم یه رفیق داره که واسطه ازدواج ما بودن خودشم نامزد داره شهریور عروسیشونه..دختره متولد77
همش باهام درد و دل میکنه میگه که شوهرش سرد و خشکه احساس نداره یه روز که داشت به شوهرش
اس میداد بهش گفتم که چه چیزایی بگه...مثلا شوهرش میگفت سلام خوبی؟اونم میگفت مرسی خوبم!!!
بهش گفتم شوهرت الان خسته است بهش اس بده بگو مرد باغیرت و پرکارم خسته نباشی...
اونم اینو نوشت و واسه شوهرش فرستاد...شوهرش جواب داد که فدات بشم من زودمیام خونه
وقتی شوهرش این جوابو داد دختره تعجب کرد! دختره توی جواب شوهرش داشت مینوشت که باشه زودبیا!!!
من بهش گفتم باشه زودبیا چیه خیلی سرده!برای شوهرت بنویس:لحظه شماری میکنم واسه دیدنت آخ که دلم
واسه بغلت تنگ شد زودتر بیا آرامش دل من...
اونم اینو نوشت و واسه شوهرش فرستاد..شوهرش ذوق کرد و جواب داد:جونم برات درمیره برات میمیرم چشم زود میام خوشکلم!
دوستم از تعجب داشت شاخ درمیاورد که شوهرش اینارو بهش گفت اومد
چند دقیقه ای اس دادن و من به دوستم گفتم چیابگه..
خلاصه شوهرشم باگرمی و احساسات جواب میداد دوستم اومد محکم بغلم کرد وتشکر کرد و
روز بعدش واسم تعریف میکرد که شوهرش باچه ذوقی اومد خونه و بهش گفت از این به بعد
همیشه ازاینجور حرفابزن! دوستمم کلا پیامایی که گفتم بفرسته رو داشت میخوند
تا روش نوشتنش رو یاد بگیره آخه همیشه خیلی سرد جواب میداد...
اینطوری معلوم شد که مردا راحت با زبون حسشون بالامیره نه اینکه الکی زبون بریزیم اینکه بتونیم
حرفای دلمون رو به بهترین شکل تو قالب ادبیات بچینیم عالی میشه