بیاین بیخیال همه چی شیم بخندیم，بدترین سوتی که تو عمرت دادی رو بگو

عسلک مارو هوایی کردی خخخخ

عجباااااا😔😔😔😔 منم  ی خاطره ی بهدی دارمممممممم

عسلک فک کنم واست سو تفاهم شده عزیزم

اینجا هیچکی حق نداره کسی رو مسخره کنه و راجع بهش فکر بد کنه! خیلی از کسا هستن که بدتر از این شرایط رو داشتن و چنان فیلم بازی میکنن که انگار پیغمبر زادن!نه عزیزم اینجا همه دوستان همههههه بسیار باجنبه هستن.هیچکسم راجع به هیچکس فکر بد نمیکنه!مهم اینه که به شوهرت وفادار باشی که هستی!از هیچی و هیچکس هم واهمه نداشتع باش!

واست.بهترینهارو ارزومندم و اینکه در کنار همسرت خوش باشی عزیزم

مامان نی نی خاطره تو بگو عزیزم خخخ معلومه خنده داره که قیافتو اینجوری کردی

منم با دلارا موافقم یک وقت فیلتر نشه!البته ما که چیز بدی نمیگیم خخخخ

بچه ها من به حرف همشهریم گوش دادم و یه خورده ش رو پاک کردم تا سوء استفاده نشه.

باز هم بگم بچه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اره بگو خخخخ

عسلک زندگی و گذشته و آینده هر کس به خودش مربوطه.کسی حق اینو نداره که در مورد یه نفر دیگه قضاوت کنه. همه آدما یه سری یواشکی برای خودشون دارن.

بازم بگو جالبه خاطراتت ؟ میخوای یه ساعت خاصی قرار بزاریم بیایم اینجا تو تعریف کن بعدم پاک کن مثلا 11 صبح تا 1 خوبه؟ فک کنم این موقعها خلوتره 

مامان نی نی توام تعریف کن بخندیم.

الی فک کن مادر شوهرت یقه رو میدید همونجا کارت تموم بود.

خخخخ دقیقا! اون موقع کور بود که صاحب عروس میشه

سلام عسلک بگو من تازه آمدم خاطراتت جالبه آدم از کنجکاوی میمیره 

عسلک من اون یکی رو هم دیر اومدم پاک کرده بودی بگو یکی دیگه

راستی مهسا جون چجوری پیامی رو که گزاشتی رو پاک میکنید؟ من بلد نیستم

من هستم!

دیروز رفتیم دکتر ابجیمم بود! یک خانومی کنار ابجیم نشسته بود و باهاش حرف میزد! بنده خدا زبونش میگرفت و مبهم حرف میزد ابجیمم واسه اینکه دل بنده خدا نشکنه!حرفاشو تایید میکرد! یه دفعه پرسید فهمیدی چی گفتم؟ این سوالش خیلی واضح بود!!! ابجیم گفت بعله بعله! گفت خب چی گفتم؟؟قیافه ابجیم😐دیدنی بود😁

سلام . پیش رئیس بودم . هستین همگی؟

چند سال پیش منو مامانمو دو تا ابجیم که اونا از من کوچیکترن رفته بودیم شهرستان!از اون شهر تا شهر خودمون فقط دو ساعت راهه ولی نمیدونم مامانم چرا همیشه اصرار داره صبح زود حرکت کنیم! اقا سرد بودا طوری که زمین یخ زده بود! مامانم بیدار شد و ما رو بیدار کرد همینطور که غر میزدیم حاضر میشدیم ابجیمم که خیلی خوابالویه بیشتر از همه غر میزد!من و اون یکی ابجیم واسه گریه های این یکی واسه خواب میخندیدم!!خلاصه ما راه افتادیمو اون ابجیم که گریه میکرد پشت سرمون بود!مامانمم جلوتر از ما!!این ابجییم دید خیلی عقبه گازشو گرفت که به ما برسه همین که به ما رسید چنان لیز خورد که لب تاب منه بیچاره رو هوا بود!بعد ما که از خنده نشسته بودیم رو زمین بلند شد و دوباره گازشو گرفت که به مامانم برسه تا به مامانم رسید دوباره لیز خورد حالا ما داشتیم جررررر میخوردیم!!!بعد از اون دید مامانمم میخنده به حالت قهر رفت اونور خیابون که دوباره لیز خورد!حالا فک کنین ساعت 6 صبح ما تو خیابون نشستیم و داریم میخندیم!!!اهر کی رد میشد یه جور دیگه ای نگاه میکرد!

نتیجه اخلاقی هیچوقت قهر نکنین