تعداد بازدید : 168677
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱/۲۳
تاریخ آخرین پست : ۱۴۰۱/۷/۱۲
کاربران آنلاین : 0
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۱۲:۲۲
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

خوندم من.پاک کن اگه دوست داشتی عسلک

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۱۵:۱۸
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

با شهین موافقم.البته این اولین سوتی بود که از عسلک خوندم قبلی رو‌نمیدونم چ جوری بوده.

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۲۹:۰۳
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

مهسا جون خوش بکذره بابت راهنماییت هم خعلی ممنونم

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۳۱:۲۵
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

هستم بگو

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۴۰:۱۹
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

حالا من

 

یادمه بچه که بودم رفته بودیم خونه ی خالمینا.اونجا ی تانکر بود که من همیشه فکر میکردم توش آب خوردنه.خلاصه ی روز که کلی بازی کرده بودمو ب نفس نفس زدن افتادم اومدم آب بخورم از تانکره که نفسم بیاد سرجاش.

 

چشممو که باز کردم سر از بیمارستان در آوردم

 

تو تانکره چی بوده باشه خوبه؟؟؟؟؟؟؟

 

نفت بود توش

 

من نفت خورده بودم.بعد از اینکه از بیمارستان برگشتیم بابام برا اینکه من از اون حال و هوا در بیام برام ی کتونی خرید٬یادمه تا چند وقت وقتی میخاستم ب مامانم بگم کتونیام کجا هستن ٬مامانم میگفت کدوم کتونی هاتو میگی منم میگفتم اون کتونی نفتی هامممممممم.

 

خخخخخ.اینم از داستان کتونی نفتی

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۵۰:۱۱
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

حالا یکی دیگه

 

من‌هنوز مدرسه نمیرفتم .یادمه ی عروسی دعوت شدیم تو شمال.اونجام که عروسی ها مختلطه همیشه .خلاصه من کناربابام وایستاده بودم.ی هو  ی نفر اومد از ما پزیرایی کرد میوه و شربت و اینا بعد یه بسته بندی کاکائویی شکل هم بهمون داد نفری یه دونه.اون بسته بندیه که خوشگل بود و شبیهه کاکائو بود حناااااا بود .آقا منه دیوانه فکر کردم این  کاکائوعه.هیچی دیگه بازش کردمو درسته گزاشتم تو  دهنم.دیدم ی جوریه یه بویی میده.رفتم دهنمو شستم  اومدم ب بابام گفتم کاکائو شما هم خراب بود ؟ مال من  فاسدبود آخه...خخخخخ 

 

چهره ی بابام دیدنی بود.انعکاس رقص نور که افتاده بود رو      

 

سر بابام که مو نداشت و خودشم که مات و مبهوت ب من  نیگا میکرد صحنه ی جالبی بود

 

 

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۵۲:۵۳
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۱:۲۳:۲۴
(ویرایش)

نورا جون چقده خندیدم . نفت خورده بودی ؟ منم نوشته هام رو پاک کردم . باشه دیگه از این تیپ خاطرات نمیگم . اما گویا چند تا از بچه ها موافق بودن که این مدل خاطرات س ک سی بگم مثل دل آرا و الی جووون . باشه دیگه نمیگم.

عشق مادر
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۵:۵۷:۴۶
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

نورا جون نفت خوردی؟؟؟؟؟؟؟ تو زنده ای؟؟؟؟

 

نههههه حنااااااا😮😮😮😮

 

شکمو بودی هاااا

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۰۰:۰۵
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

عسلک جون اگه تو تلگرام اینا بود اشکالی نداشت اما اینجا باید احتیاط کرد!
چون اگه ببندنش میمونیم واقعا

 

از این خاطرات سانسور شده نداری؟؟؟

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۰۹:۲۲
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۱:۲۳:۲۴
(ویرایش)

چرا سانسور شده هم دارم.  اما بیشتر اینجوریه

عشق مادر
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۱۷:۴۶
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۷/۵ ۲۳:۵۷:۵۰
(ویرایش)

اره واقا نفت و حنا خورده بودم..خخخخ

Stay stronge
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۲۷:۴۳
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

خخخخ شهنیم چقد تقلبت پاستوریزه بود!!

 

من یک بار مثل چی رفتم خوشگذرونی!! فرداش امتحان سختی داشتم!!شروع کردم شبو تا صبح تقلب نوشتن رو دست رو کاغذ رو پا!!!خلاصه در حین نوشتن.خدارو هم قسم میدادم که کسی نفهمه!اقا ما رفتیم سر جلسه امتحان و کسی مارو ندید خوشحالو شاد از سر جلسه بلند شدم یجوریم بلند شدم که چند نفر بامن باشن!چند قدم که رفتم مراقب با دااااد هاااا دادددد گفت هی تووووو برگردددددد!!! اقا منو میگی ریییدم!!گفتم ممممممن؟گفت نه تو نه کناریت!!گفت خیلی پستی!!اقا یادم نمیاد اون موقع به خدا داشتم میگفتم یه مبلغ هنگفتیو میدم بهزیستی!!دوباره برگشتم برم که دوباره داااد زد هااااای وایستاااا!!!من گفتم شاید با من نیست راهمو ادامه داد برم که دیدم دو نفر از پشت سر دارن میدون!یعنی خداوکیلی مثل دزد و پلیس شده بود دست زد بهم گفت مگه با تو نیستم؟؟؟گفتم ببخشید حواسم نبود گفت چرا دفعه اول ترسیدی؟؟؟😐گفتم خب داد زدین😰گفت صبرکن بگردمت😒هیچی دیگه درس شیرینی بود ترم بعدش!😏

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۳۰:۱۸
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۱:۲۳:۲۴
(ویرایش)

من متخصص تلقب تو امتحانا بودم . همیشه مانتو هام آستین بلند بود و رو دستم مینوشتم . بیشتر رو برگه ورود جلسه (کارت ) مینوشتم . اونم پشتش . به تنها چیزی که شک نمیکردن همین برگه ورود به جلسه پایان ترم بود.

عشق مادر
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۳۴:۰۵
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۱:۲۳:۲۴
(ویرایش)

بچه ها برامون دعا کنید کار همسرم جور شه . چون داریم واسه استرالیا و مهاجرت کار میکنه . اون احتمالا بعد ازدواجمون بره . در تلاشه که با هم بریم . اما احتمالا من 3 - 4 ماه بعدش برم.اینجوری بد میشه. بورسیه شده واسه دکترا. عموی همسرم هم اونجاست . البته 23 ساله.ما هم اگه بریم ائنجا و یه بچه هم داشته باشیم که اونجا به دنیا بیاد دیگه تابیت کامل استرالیا رو میگیریم.کاش جور شه.

عشق مادر
۱۳۹۵/۲/۲۲ ۱۶:۳۷:۴۸
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۴/۱۴ ۱۱:۲۳:۲۴
(ویرایش)

بچه ها یه سوال دارم . اگه دوست داشتین جواب ندید. شماها یعنی خودارضایی نداشتید؟ من و بیشتر دوستام داشتیم . آخه یکی میگفت تا حالا نداشته . مگه میشه ؟ راستش رو بگید . اینجا فضای مجازیه. میخوام یه آمار واقعی بگیرم.

عشق مادر
برای شرکت در گفتگو باید وارد سایت شوید.×

پاسخ سوالات بر اساس تاریخ پرسش سوال

اردیبهشت 1403
ش ی د س چ پ ج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031
یک زن وبسایت تخصصی بهداشت و سلامت زنان و مادران