(ویرایش)
خخخخ خدای سوتی اومد!!
اقا من رفتم ازمایش بدم پسره اومد ازم خون بگیره!!ترسیده بودم شدید!!!
گفتم بعد امپول بزن....بعد امپول بزن....بعد امپول بزن
دیدم پسره یجور دیگه نگام میکنه و شوهرم هی چشم و ابرو میاد!!!
دقت کردم دیدم دارم میگم
بعد زنگ بزن...بعد زنگ بزن...بعد زنگ بزن😖😖😖
خب ترسیده بودم چیه مگه😯😯