اتاق روحیه برای تمرین :)

چجون=چون

یاسمین جونم اصلا ناامید نشو من میدونم ک تو میتونی

ولی من همیشه از خدا گله میکنم ک چرا این مشکلو دارم عاخه ۶ ساله ک همرامه  اندازه ۶۰ سال  گریه کردم و عذاب کشیدم  خوشی نکردم ، چون نصف بیشتر زندگی مشترک همین اقدامه ، دیگه سررررد سرد شدم از اینکه بخام مادر شم ، بچه بیارم هیچ ذوقی ندارم ....فقط میخام مشکلم حل شه که ببینم زندگیم عوض میشه یا نه ،عاشق شوهرمم ولی اون ب خاطر مشکلم از زندگی سرد شده امیدوارم که بتونم خوشحالش کنم 

دپرسم امروز حالم خوب نی ، ولی باز با این حال تمرین کردم ، از دیروز بهتر بود تمرینم انقباضم کمه و میتونم عقب جلوش کنم راحتم ، ولی تند تند امتحان نکردم شب تمرین میکنم بازم 

عاشقتونم دوستای خوبـم 😘💕💋💜🎈❤❤❤

جیگرتو شیوا باجنبه

یاسمین تو سایزای قبل رو تست کردی؟ یا همش رو سایز انگشتی؟؟؟ اگه امتحان نکردی بنظرم یه پنبه ای سایز کوچیکتر بساز تا جهت و شیب واژن دستت بیاد، من یکماه درگیر شیب بودم هنوز گاهی گیج میشم. این درد و سوزشی که می‌گیری بنظرم واسه اینه که بد جایی داری وارد میکنی، احتمالا میخوره به اطرافش،خیلی زیاد ژل بزن اول ورودی رو ببین بعد دقیقا بذار اونجا و چرخشی وارد کن بذار راهشو خودش پیدا کنه فشار نده که دردت بیاد، دیدی وارد نمیشه بهش زمان بده، همونجوری کگل برو و فقط به ورودیش نگا کن

ارغوان جونم گذشته ها گذشته مهم اینه الان خدا راه درمان رو نشونت داده،مهم اینه خداروشکر تو تمرینات داری خوب پیش میری،،اصلا نگران نباش عزیزم،،همه چی درست میشه، طرف 50 سالشه داره باوجود دیابت بچه میاره تو که سالمی فرصتشم داری، بانو که بشی بچه دار میشی و زندگیتون شیرین میشه مهربون

ارغوان جونم ناراحت نباش.

به امید خدا این روزای سخت بلاخره تمام میشه و ماهم میتونیم خوشبختی رو لمس کنیم

تمام گریه هایی که کردیم اشکایی که ریختیم همشون تبدیل به خوشی و شادی میشه.. منم سرد شدم و گاهی اوقات از زندگی سیر شدم گاهی اوقات استغفرالله حتی فکر خودکشی به سرم زده ولی  با خودم میگم اخرش که چی... من هرچی انجامش ندم زندگیم سخت تر میشه و روزام سیاه تر و زندگی رو به کام خودم و همسرم تلخ میکنم... خدا اگه درد رو داده درمون هم داده.. الان این سختی رو تحمل میکنم این درد رو میکشم ولی بعدش زندگیم بهشت میشه.. یه روز همسرم خیلی ناراحت بود که اینکار انجام نشده با چاقو میخواست بلایی سرم بیاره بهم گفت یا درد چاقو رو تحمل میکنی یا اون کارو منم پیش خودم گفتم از اینکه بلایی سرم بیاد میترسم به خاطر همین گزاشتم انگشتشو تا اخرتو واژنم بزاره...اون روز خیلی ترس خورده بودم... میدونی.. ماها محتاج محبتیم میخوایم یکی با خوبی کنارمون بشینه تا باهاش حرف بزنیم و دردودل کنیم ماها یکی رو میخوایم که بهمون بگه اون کار اصلا چیزی نیست دردی نداره ... ما محتاج ارامش و دلگرمی هستیم ..اگه از همون اول یه دوست خوب بود که به ما یاد میداد که نزدیکی ترسی نداره یا دردی نداره و در عوض پر از عشق و محبته الان شاید بانو بودیم.. ماها خیلی پاکیم خیلی زیاد.. من از همون بچگی اعتماد به نفسم انقدر پایین بوده و انقدر خودمو کوچیک میدیدم که تحمل خوشبختی یا چیزای خوب رو نداشتم پیش خودم میگم من لیاقت اینو ندارم بخاطر همین تا به اوج لذت میرسم یا روزم خوبه میترسسمم. میترسم بمیرم..پیش خودم میگم شاید مرگم نزدیکه که اینهمه خوشحالم.. نزدیکی هم میترسم انجام بدم وقتی تو اوج لذتم میترسم بمیرم یا اینکه چیزی بره اونجام.

سرتو درد نیارمعزیزم فقط بدون.. خوشبختی خیلی نزدیکه ولی میخواد ما قدم هامون رو برداریم و به سمتش بریم. خدا میخواد بهمون شجاعت رو یاد بده. انشالله که سربلند بیرون بیایم

مرسی آینازم عزیزم

خداروشکر میکنم که با اینجا اشنا شدم  و  دارم کم کم ب بانو شدن نزدیک میشم ولی ته دلم ازش گله دارم  

یاسمین جونم آیناز درست میگه چون تو آینه نمیذاری جلوت نمیبینی ک کجا داری داخل میکنی ،واس همینه سوزش داری با ژل فراوون خود ب خود سرش داخل میشه بقیشم خیلی اروم خودش داخل میشه

امروز سر تمرین یاد روزای اول افتادم که میخاستم تمرین کنم ، افت فشار میگرفتم اب قند میخوردم ، حالت تهوع میگرفتم از ترس  وای خدایا  چ روزاییو گذروندم  میگفتم من محاله بتونم من واژینیسموس شدید دارم هر چی میگفتین من فقط حرف خودمو میزدم الان بدون ترس و آب قند میذارم میره تو امیدوارم سایزای بالام بتونم ب این راحتی داخل کنم 

ممنون ایناز خانوم بابت راهنماییت

 ولی من مثل شماها نمیتونم به واژنم نگاه کنم و بدون اینکه بهش نگاه کنم انگشت دستکش رو میزارم داخل .. بازم تلاشمو میکنم ولی امروز فکر نکنم دیگه بتونم تمرین کنم چون باید برم جایی

سلام دوباره به دوست جونیای خودم.ارغوان جان من چون شوهرم چندبار انگشتش بدون درد و سوزش وارد واژنم شده بود گفتم با دیلاتور دور ۶سانت شروع کنم اگه انقباض داشتم و نرفت کمش میکنم ولی خداروشکر زیاد طول نکشید ورفت داخل بعد از آروم عقب جلو کردن تند تند هم عقب جلو کردم یک ساعت تمرین کردم با سایز ۶دیدم خیلی باهاش راحتم بدون درد وسوزش تا سایز ۱۰من من باهمشون همون ۱۰دقیقه اول راحت میشدم واسه همین درمانم زیاد طول نکشید .واژنم خیلی دوست داشت سریع به عشقش برسه​ 😂😂😂.سایز شوهرم ۱۴است و سایز ۱۲یا ۱۳رسیدم رفتم واسه اقدام که دیدم شد و ذوق مرگ شدم.راستش موقعه ای که اولین بارمیخواستم تمرین کنم کمی ترس داشتم ولی وقتی وارد شد ترسم ریخت خیلی ریلکس و آروم بدون هیچ ترس و استرسی تمرین میکردم ازته دل میخواستم قبل از پریودیم این هدیه رو به همسرم بدم و ماهم بتونیم مثل زن و شوهرای عادی باشیم واقعا هرزن و شوهری رومیدیدم حسودیم میشد میگفتم اینا تونستن آخه چرا ما نتونیم‌.درطول درمانم شده روزی نیم ساعت هم که شده تمرین میکردم عقب ننداختمش .خداروشکر با آرامش و شل گرفتن بدنم سریع دیلاتورا راحت میشدن.بچه ها اینا تجربیات من بود فکر کنم انقباضم کم بوده.شماهم سخت تلاش کنید هرکس یه جوره بدنش هرچقدر طول بکشه مهم نیست واقعا نیجه اش مهمه که چون مطمعنید آخرش درمان میشید شما که این چندسال رو صبر کردید این مدت هم روش.عشقای من ایشاالله با پشتکار این غول و شکست میدید فقط صبرداشته باشید😍💞😘😘

انشالله ارغوان جووووننننن

تو میییتونیییی

 منممم باییید بتونممم

همه باید بتونیییم

یاسمین عزیزم با حرفات اشکم درومد دارم گریه میکنم ،خیلی خوب درکت میکنم چون منم خیلی زیاد روزای سختیو گذروندم هر شب گریه ، ی بار یه مشت قرص خواب خوردم از بس شرایط روحیم بد بود افسردگی گرفته بودم که شوهرم زود اومد دید منو برد بیمارستان، بعضی وقتا با تیغ رو دستم خط مینداختم جاهاشم رو دستمه هنوز میگفتم چرا من نمیتونم خیلی اتفاقا واسم افتاده ب خاطر این واژینیسموس لعنتی اصلا دوس ندارم برگردم ب گذشته ...خیلی دختر شادابی بودم همه منو ب خوش خنده میشناختن ، ولی دیگه نیستم ،منم هر وقت خوشحالم دقیقا بعد از یکی دو روز ی اتفاقی واسم میوفته ک اون خوشحالی از یادم میره .... از بس شوهرم کنار من غصه خورده و عذاب کشیده خودشو سرگرم کارش کرده ، شرایط کارشو عوض کرده یکساله ،.... توی کشتی تجاری کار میکنه همش تو دریاست دوماه اونجاس یک ماهشو پیش منه... زیاد گفتم ......ولی  میخام دوباره بشم همون ارغوان خوش خنده و پر از عشق و شادی با کمک دوستای خوبی ک اینجا دارم ، خیلی خوبه ک میتونیم درددل کنیم و خالی شیم ، چون هممون همدردیم ... 

فاطمه جونم چ خوب که زود تونستی درمون شی و اقدام کنی  ، من انقباضم ی کم زیاده ولی دیگه ترس ندارم مث اول ترسم ریخته ی ذرش مونده که اونم شکستش میدم 

دعا کن واسه هممون که بتونیم زوده زود بانو شیم ، بیایم اینجا دور هم خوش بگذرونیم 

همیشه واستون دعا میکنم واقعا منتظرم سریع پیشرفت کنید خبربانو شدنتونو بشنوم.هروقت شرح حال بانوها تو تلگرام میزارن خیلی خوشحال میشم میبینم هرروز یکی این غول بی شاخ و دم رو شکست داده​ .ولی بانو شدید حتما بیاید انجمن بحرفیم من خیلی به اینجا وابسته شدم😁😍.

افرین به این روحیه

عزیزم یاسمین جون باید با واژنت دوست بشی

باید انقد نگاش کنی نترسی

اشتبا کردی وارسی رو انجام ندادی

روزی چندین بار برو نگاش کن و لمسش کن و باهاش حرف بزن، ان شاالله که دوستیتو قبول کنه

ماری جونم، ممنم همون گوش پاکن اولیم، منم دقیقا دو روز تمرین نداشتم، اما امروز باز تمرین کردم، فقط حس ادرار دارم خیلی

انشالله هرچی زودتر هممون درمان شیم، منم 5سال و 3 ماهه ازدواج کردم، چقد شرایط هممون تو این مدت بد بوده، واقعا ما درمانو نمیدونستیم، خداروشکر که اینجاییم و باهم حرف میزنیم، ایشالله هرکی این مشکلو داره خدا یجوری این سایتو نشونش بده، اونم تو مسیر ما بیوفته، من خودم 5سال سایت و پیجی نبود که زیر و رو نکرده باشم، اما همش حرفای تکراری توی همشون بود، منم راجع به این قضیه با دخترداییم حرف زده بودم، یه روز یهو آدرس کانال تلگرامو برام فرستاد، گفت اتفاقی پیداش کرده، گفت بخون شاید به دردت بخوره، که دیگه پیگیری کردم و بالاخره بعد از 2ماه شروع کردم،البته هنوز گوش پاکن اولیم، اما خداروشکر میکنم، واقعا خداجونم شکرت،

تازه این همه دوستم پیدا کردم

یاسمین عزیزم 

واقعا نمیدونم باید چی بگم ، فقط میدونم خدا جواب گریه هاتو ترس هاتو، غصه هاتو داده، من روزی نبود که از بعد عروسیم گریه نکرده باشم،خواهرم همسایمون بود، طفلی هربار من و میدید یا بغض الود بودم یا با گریه ام و چشمای اشکی و قرمزم مواجه میشد... من به بیهوشی فکر کرده بودم که بیهوش کنم و خودمو و همسرم بیاد کارش و بکنه، یبار اومد انگشتشو بکنه تو واژنم انقد گریه کردم که نگو ...

بچه ها تلاش کنین، بانو شدنتون نزدیکه، خدا برای هممون خواسته که اینجا باهم و کنار هم درمان بشیم.

دعاتون میکنم همیشه. چون خیلی درکتون میکنم.