تعداد بازدید : 812665
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۵/۱۱
تاریخ آخرین پست : ۱۳۹۹/۸/۱۷
کاربران آنلاین : 0
۱۳۹۵/۷/۳ ۱۶:۰۳:۵۸
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۱۰/۲۱ ۱۵:۴۹:۱۶
(ویرایش)

 

آیناز جونم بازگشت شما را به میادین ورزشی تبریک میگوییم .باشد که افتخار آفرین باشید.anim2-4d564ad6

رایا جونم خواهش میکنم عزیزم

عزیزم من انگلیس شما کجااااا؟cry

از سختی دوری اصلا نگو رایا جون.من اصلا تحملشو ندارم دیگه دارم به زور تحمل میکنم .دلم پر میکشه برای ایران.گاهی وقتا همینجوری میشینم یکساعت تموم گریه میکنم.غم غربت وقتی ادموبگیره خیلی سختهههه.

نوترا جونم ازت ممنونم که کلی به بچه ها روحیه میدیflower

ایام غم نخواهد ماند...
۱۳۹۵/۷/۳ ۱۶:۴۳:۵۹
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۶ ۲۱:۳۷:۰۷
(ویرایش)

من کاناداcry حق داری به خدا. من بعد از ۴ سال هنوز باورم نشده اینجا خونه مه.

عاشق زندگی، همسر و خانواده مم.
۱۳۹۵/۷/۳ ۱۸:۰۴:۴۴
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۹/۲۳ ۲۰:۰۶:۵۶
(ویرایش)

سلام،من ی مدت نبودم...بخاطر اسباب کشی و مسایل دیگه...

این مدت فقط کگل کار کردم و دو باری هم تمرین...

ب سایز 8رسیده بودما ولی الان فاصله افتاده...

ناراحتم بچه ها..

من الان باید بانو میشدم اخه

...راستی پیج واژینیسموس تو اینستا چرا پستاش نیس؟

ما میتوانیم....خدایا شکرت
۱۳۹۵/۷/۳ ۲۳:۰۳:۲۰
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱ ۰۹:۴۱:۲۷
(ویرایش)

سلام بر دوستای خوشمل خودمممممflower

چه خبرااااanim2-bunnyearsmiley

سلام مانانا جووون .خوبی عزییییزززززم؟anim2-28

من که دیروز تمرین نکردم اخه با شوهرم رفتیم بیروون

..رفتیم رودخونه اگه بدونید من چقدر خجالت کشیییدممم....anim2-wacsmiley

رفتیم اونجا دیدیم تقریبا خلوته و چند تا پسر بدون لباس تو سرو کله هم میزنن یا شنا میکنن خلاصه شوهرم که غیرتی منم که خجالتی به خاطر همین یه جای خلوت و دور از پسرا پیدا کردیم و جفت ماشینمون نشستیم و دره ماشینم باز گزاشتیم که دیگه از همه لحاظ چشممون به کسی نخوره و کسی هم مارو نبینه .. منم دیگه سفره رو پهن کردم غذا هم گزاشتم و دیگه حمله کردیم به غذاها و همینجور میخوردیم .. منم که وقتی گشنمه غذا خوردنم دیدن داره ..یه پامو جمع کرده بودمو انگار از قحطی اومدم..یه دفعه تو اون هوای گررم  یه باد خنک اومد ..همینجور سرمو بلد کردم که یه نفس عمیق بکشم وبه رودخونه نگاه کنم یه دفعه دیدم یه عالمه پسر مثل بز کوهی رو تپه ی بالا سرمون نشستن و همه از دم لخت هنوز تو شک اونا بودم که یه پرایدی اومد جفتمون و چند تا پسر ازش پیاده شدن و شروع کردن به لخت شدن... من اصلا تو هنگ بودم ..هنوزم نصف غذا مونده بود.. شوهرمم که میدونست من در حال خجالت کشیدنم باقی مونده ی غذاها هم واسه خودش تا اخر خورد .. حتی واسه منم نزاشتتت.. بعدشم گفت بلند شو بریم یه جای دیگه... خلاصه رفتیم اونور رودخونه و کلی گشتیم تا جایی واسه نشستن پیدا کنیم یه دفعه مثل اینکه شوهرم چشمش به یه جای قشنگ افتاد و با ذوق گفت بیا اینجا بشییینییم اونجا هم درخت بود هم جوی اب که خیلی رمانتیک بود ..من داشتم به اون فضای شاعرانه نگاه میکردم که متوجه شدم شوهرم یه چشمش به زمینه و یه چشمش به من و هی انگاری میخواد یه حرفی رو بزنه ولی نمیگه منم که گفتم وای حتما میخواد یه جمله ی عشقولانه بگه همچنان بهش نگاه میکردم که دوباره به زمین نگاه کرد منم مسیر نگاهشو دنبال کردم تا رسیدم به یه خرابکاری بزرگ از گاوها و بزهایی که احیانا از اینجا رد شده بودنن خلاصه اینکه همینجور چشمم به اون خرابکاری بود و تو شوک بودم که شوهرم گفت البته اینجا قشنگه ولی حیوونا اینجا خرابکاری کردن بریم بالاتر رو سنگا بشینیم .. خلاصه منم که دیگه کلا روحیه م به هم ریخته بود و احساساتم به کلی قروقاطی شده بود گفتم باشه 

خلاصه زیر انداز رو گزاشتیم و روش نشستیم .. که بخاطر سنگ های بزرگ و کوچیک باسن مبارکم از شدت درد داغون شد... اینم از بیرون رفتن ما با شوشو

بچه هاااا من امروزم تمرین نکردمم.. الانم شوهرم از سر کار میاد

دوستتون دارررم

من برم اتاقو جمع کنم که شوهرم اومد وحشت نکنه anim2-ad54ad

 

 

قهرمان زندگى خودت باش
۱۳۹۵/۷/۴ ۰۰:۴۲:۳۱
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۸/۲۷ ۱۲:۵۳:۲۸
(ویرایش)

وااااااااااااای قشنگ بود یاسمین. کلی خندیدم!

یه نظر بدم!؟ شما اصن نرین بیرون؟ تو همون خونه خوش باشین بهترهanim2-25r30wi

منم امروز مریض احوال بودم تمرین رو شرو نکردم،گرفتگی عضلات دارم به شدت! 

وقتی خدا با من است چه کس میتواند علیه من باشد
۱۳۹۵/۷/۴ ۰۰:۵۹:۳۳
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۸ ۱۴:۳۸:۱۴
(ویرایش)

سلام خوشگلا

دلم کلی واستون تنگ شده

خیلی دلم گرفته ،این چند روز همش با شوهرم جر و بحث داشتیم،قهره ،سرد رفتار میکنه ، میگه دو ماه فرصت داشتی تمرین کنی هنوز هیچی ب هیچی ، انقباضم خیلی زیاده ، متنفررررم ازت واژینیسموس لعنتی ، کفریم خیلی ، از خدا شاکیم ، عاخه چرا من 😭😢😭 حالا که این بیماریو دادی چرا ۶ سااااااال زجر و بدبختی ،خستم خیلی ،از خودم و همه 

یادتونه چقدر ذوق داشتم واسه شوهرم که داشت میومد پیشم ، الان دل مرده شدم دپرسم 

دارم دق میکنم از غصه ، ب مامانم چیزی نگفتم ، گفتم غصه میخوره ، فقط شماهارو داشتم که باهاتون درددل کنم 

خیلی ناامیدم چون میدونم خییییییییلی طول میکشه ک درمون شم 

من، به معجزه عشق ایمان دارم 💕
۱۳۹۵/۷/۴ ۰۲:۲۶:۴۲
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۶ ۲۱:۳۷:۰۷
(ویرایش)

ارغواااان، چی شدی عزیزم؟ کیه که ازین جرو بحثا نداشته باشه تو زندگیش. خصوصا ماها که شرایط خاصی داریم و یه جورایی گاهی موضوع واسه بحث و دعوا رو هم آماده داریمanim2-smilies-azardlanim2-sdasdasd

خود من دیشب شوشو جانم گفت بیا امشب تمومش کنیم، وقتی با مخالفت من روبرو شد یهو قاطی کرد که اصن نمیخوام، منو سر کار گذاشتی که میشه و این حرفاanim2-New-6 خدایی دلم میخواست اون لحظه بزنمش. خیلییییی بهم برخورد، ولی چیزی نگفتم رفتم نشستم سردرس و کتابمanim2-ahi5slcgm04mi8jqqkl9 اما پیش خودم گفتم منو باش واسه خوشحال کردن کی توو روز تولدش دارم تمرین میکنم و هرزگاهیم خودمو اذیت میکنم. اما صب خودش از رفتارش پیشمون شده بود و عذرخواهی و بووس و ازین حرفا، منم باز جون گرفتمkiss

درسته این مشکل به خواست ما نبوده و ما مقصرش نیستیم، اما گاهی باید بهشون حق داد. اونا این همه مدت از لذتی محروم بودن که خیلیییی براشون مهمه. همین که تا الان با این شرایطمون کنار اومدن ینی خیلی ما و زندگی باهامون و دوس دارنanim2-40

حالا نوبت ماست، بیا هیچ جوره دل مرده و دلسرد نشیم تا بودن کنارشون و زندگی مشترکمون و ازینی که هست قشنگتر کنیمanim2-smiliess8

نا امیدی ممنوووووع، یادت باشه دوست خوبمanim2-smilies-azardl2 تمریناتو ادامه  بده حتمن. این گلم واسه توflower

عاشق زندگی، همسر و خانواده مم.
۱۳۹۵/۷/۴ ۱۰:۰۳:۵۸
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۸ ۱۴:۳۸:۱۴
(ویرایش)

مرسی رایا جونم عزیزم 

ممنون بابت حرفای قشنگت ،انرژیه مثبتت❤❤😙💕

بهش حق میدم آره واقعا واسشون سخته ولی بعد دوماه چشم انتظاری و دلتنگی این جر و بحثا حقم نیست ، روحیم خیلی خرابه ، فقط واسم دعا کنین 

من، به معجزه عشق ایمان دارم 💕
۱۳۹۵/۷/۴ ۱۰:۵۱:۲۸
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۸/۱۱ ۰۰:۲۰:۳۹
(ویرایش)

بچه ها سلام

من ی درخواست دارم

کسی میتونه دیلاتور برای من بسازه هزینه ش هرچقدر بشه مهم نیست شماره کارت بده بریزم براش با پیک بفرسته دم شرکتم

من تهرانم سمت خیابان ایران شهر شمالی محل کارمه

۱۳۹۵/۷/۴ ۱۰:۵۳:۵۹
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۸/۱۱ ۰۰:۲۰:۳۹
(ویرایش)

چون شوهرم خونه س وقت ندارم دیلاتور بسازم هرچی میسازم پاره میشه از سایز ابتدا 7 به بعدو میخوام

۱۳۹۵/۷/۴ ۱۱:۰۷:۴۷
آخرین حضور: ۱۳۹۹/۸/۱۱ ۰۰:۲۰:۳۹
(ویرایش)

اگه کسی میتونه کمکم کنه این ایمیلمه

zahra.pishvar@gmail.com

۱۳۹۵/۷/۴ ۱۲:۲۲:۳۰
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۷/۱۸ ۰۹:۰۰:۳۴
(ویرایش)

مهرسا جان

من اصا وضعيتم داغونه بخدا

همش تو همون مرحله م

واقعا خسته شدم با گوش پاك كن ك اصا نميتونم با پنبه ي سانتي درست كردم

فقط ٢،٣سانت ميره داخل

هر چي روحيه ميدم ب خودم فايده نداره

داغونم

من ميخوام...
پس ميتونم
۱۳۹۵/۷/۴ ۱۲:۳۱:۳۵
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۷/۱۸ ۰۹:۰۰:۳۴
(ویرایش)

ماري مينا توروخدا بياين

كجايين

خيلي دارم اذيت ميشم

الان وسط خيابونم بغض داره ديوونم ميكنه

من ميخوام...
پس ميتونم
۱۳۹۵/۷/۴ ۱۲:۴۰:۰۹
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۷/۱۸ ۰۹:۰۰:۳۴
(ویرایش)

ارغوان چيكار كنيم

شوهراي بيچاره مون چ تقصيري دارن

با اين همه چيزايي تو خيابون ميبينن حرفايي ك ميشنون

بازم دمشون گرم دارن صبوري ميكنن

واقعا نميدونم من اگه مرد بودم واكنشم چي بود!

درسته ماهم مقصر نيستيم اما بايد بيشتر از هميشه دركشون كرد

من ميخوام...
پس ميتونم
۱۳۹۵/۷/۴ ۱۲:۵۰:۵۸
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۷/۱۸ ۰۹:۰۰:۳۴
(ویرایش)

ميدوني شيوا جون

خيييلي قدم اولم طول كشيده

ميدونم نبايد مقايسه كنم خودموب

بخدا با توجه ب نوشته هاي ارغوان فقط ادامه دادم چون اونو ديدم ك مثل من بود

ماري هم طفلك مثل منه

مطمئنم اولي بره نصف مشكلم حل ميشه

ولي نميره لامصب......نميره......

من ميخوام...
پس ميتونم
برای شرکت در گفتگو باید وارد سایت شوید.×

پاسخ سوالات بر اساس تاریخ پرسش سوال

اردیبهشت 1403
ش ی د س چ پ ج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031
یک زن وبسایت تخصصی بهداشت و سلامت زنان و مادران