شهری که حداقل هشتصد کیلومتر با تهران فاصله داره و وقت شو اورژانسی گرفته): پنج ماهه ازدواج کردم.بدلیل ترس و بسته شدن پاهام نتونستم دخول داشته باشم.البته گذاشتم که پرده مو بزنه(!!) خون هم اومد. ولی سکس کامل نداشتیم.
.
من: چرا همسرتون نیومدن؟ حضور و آگاهی و همراهی ایشون خیلی موثره در درمانت.
.
مراجع: الانم نمیدونه اومدم! دعوا کردیم و من خونه پدرم هستم.همه هر روز دارن بهم فشار میارن. مادرشوهرم زنگ میزنه ببینه بالاخره شد یا نه. .
من (با این قیافه😳) : مگه همه خبر دارن تو رختخواب شما چی شده و چه چیزی در چه چیزی رفته یا نرفته؟ شما و همسرت حداقل لیسانس دارید و سن مناسب.
(خواهش میکنم تا وقتی که یاد نگرفتید مسایل داخل اتاق خواب تونو با متخصصین محترم فامیل و همسایه در میون نزارید..ازدواج نکنید!!)
.
مراجع: شوهرم دیگه به همه گفته...خانواده خودش و خودم همه میدونن... الانم بهم (تا فلانروز) مهلت دادن! هر روزم زنگ میزنن که شد یا نه؟ پیج شما رو به شوهرم نشون میدم پرت میکنه کنار میگه برو بابااااا ... و ....خانم خیابانی کمک م کن. ممکنه طلاقم بدن...
.
.
.
.
و جلسه ادامه یافت...
.
من تا آخر جلسه، یاد یه مراجعه کننده دیگری (چند ماه پیش) افتادم... که میگفت هفت ساله ازدواج کردم... فقط دو سال اول انگشت شمار سکس داشتیم.پنج سال تمامه که همسرم بهم دست نزده.میل نداره و نعوظ نداره...هر جا رفتیم درست نشده.میخام طلاق بگیرم.اما روم نمیشه به کسی(حتی خانواده خودم) بگم مشکلم سکسه!!
.