بیاین بیخیال همه چی شیم بخندیم，بدترین سوتی که تو عمرت دادی رو بگو

خخخخ دقیقا منم فکر پانیذا رو میکردم!

خب اخرش که سروصدا میامد چی شد؟؟؟

عسلک ما رو گزاشتی تو خماری که تهشو خودمون حدس بزنیم آیاااااا؟؟؟؟

تهش  یه  این داستان ادامه دارد اضافه کن ...

خخخخخ

عه بچه ها ی چیزی رو فهمیدم....عسلک گویا ادامه ی داستانو نوشته بوده کامل ولیییییی زودی پاکش کرده ...تو گروهه آیین شوهر داری خوندم که نوشته بود پاکشون کرده البته همین جا هم گفته بود مینویسم ولی زود پاک میکنمشون‌.( ب خاطر همون همشهریشون)

سلام . صبح بخیر دوستان.

ای وای دلارا از خنده مردم خخخخخخخ!!!!!!

بابا چشمای آدم خود به خود بسته میشه ....فک کنم میخواستی قیافه شوهرتو ببینی توی اون لحظه چه شکلی میشه.

خالت چطوری قبول کرد؟!؟! از شوهر خالت باید ترسید

ما دو نفر که خوندیم ولی فک کنم الی هنوز نخونده مریضه فک کنم خوابه.

وااااااای وااااای دهنم باز موند!خوش بحال شوهرت عسل

عسلک خیلی هیجان انگیز بود! خخ الان که نگاه میکنم میبینم راست گفتی سوتی های تو وحشتناکتره

سلام مهسا جوووون خوفی؟؟

خخخ اره دقیقا

دلارا!!!خخخخخ شوهرت حق داشته فک کن وسط حس چشاتو باز میکنی میبینی یکی داره مثل چی نگاات میکنه خخخخخ کلی خندیدم

دقیقا عسلک خودش کلا عجیبه خخخخ

اقا من نمیتونم با عسلک مسابقه ببندم خخخخ

مرسی عزیزم 😘😘

خب عسلک دیگه هم بگو

راستی خاله و شوهرخاله م بعد ازدواجشون رفتن ایتالیا.

خخخخخ دلارا اینم خیلی باحال بود!فک کن!!

شوهرم شب خواستگاری پیراهن سفید پوشیده بود ما رفتیم تو اتاق حرف بزنیم اخرش که حرفامونو زدیم و همه چی تموم شده بود بهم گفت بیا بغلم

منم مثل این ندید بدید با لبام رفتم بغلش انگار!!با این که نبوسیدمش یقش قرمز شد!کلی کرم سفید کننده به یقش زدیم!!شانس اوردم تو اتاقی رفتیم که لوازم ارایشم بود