(ویرایش)
رها جون لااااااااايك👍🏻
پسرتون وقت زن گرفتنش نبود هنوز، خيلي بچه است ، دهنش بو شير ميده.
بعدم هستن آدمايي كه خون مياد و شايد دو قطره بيشتر نباشه و از شدت هيجان پسرتون فرصت نشده ببينه و پاك شده.
من نمي دونم چه جوري پسرتون با خانوم آشنا شده. ولي شايد خودش پردش رو زده و براي عذاب وجدان اومده گرفته اش . بعد الان پشيمونه داره دبه مَي كنه.
كلا بوي بهونه و دبه مياد اونم بدجور. خاك بر سر پسري كه با اين چيزا بخواد بهونه بگيره كلا يه ١٠ گرم نه بيشتر خا... يه جاش نداشته باشه بگه من بچم ، من نمي تونم ، زندگي سخته. زكي . مَي خواد از مهريه در ره؟ با آبروي مردم بازي مَي كنه؟ خاك برسر! با آبروي زنش؟
درسته زندگي سخته ولي خانوم به پسرتون بگيد اين راهش نيست. زندگي مشترك خيلي فراتر از ايناست. اون لحظه كه اومد و بهتون گفت بايد مَي زدي تَو دهنش .تو مادري؟
وقتي كل شخصيت و فرهنگ و گذشته و آينده يه دختر بنده به يه پرده يه سري آدمم اينجوري سو استفاده مَي كنن. روش جديده ، دكون جديده.
شماها از اول حساس بودين، پدر عروستون رو دراوردين. بجاي اينكه پسرتون وقتي بالا زده چشم مباركش رو باز كنه ، فكر اين بوده خوب الان سر گوسفند بريده ، بعد نيم ساعت شايد لخته هاش رو ببينه. من بودم خودم اون پسر رو له مَي كردم. از خدا بترسيد. با آبروتون بازي مَي شه.
(از حصار عذر خواهي مَي كنم) ولي خواهشن از زندگيشون بكشيد بيرون. اگه مادر باشي هم بجاي دامن زدن به اين قضيه پسرت رو مَي شوني سر جاش. ولي خدا رحم كنه به اون دختر كه گير شماها افتاده.