کمکم کنید توروخدا

عزیزم دکتر رفتن که بهانه نمیخواد اگه به خودت مطمئنی با نامزدت اصل قضیه رو مطرح کن وباهم برید پیش یه دکتر خوب اگه واقعا پردت سالم باشه دکتر نامزدتو قانع میکنه

البته اگه استرس داری اول خودت برو پیش دکتر بعدش که خیالت راحت شد با دکتر صحبت کن که دفه ی بعد با نامزدت رفتی پیشش کامل به نامزدت توضیح بده

ضمنا میتونی به دکتر بگی قبلا یه ذره دستکاری کردم الان میترسم که بکارتمو از دست داشته باشم

به هر حال شروع رابطه با دروغ حتما لطمه میزنه زندگیتون

عزیزم دکتر بری حتی بانامزدت برات مشخص میکنه ک چ زمانی و باچی اسیب دیده نگران نباش..فقط زودتر برو فک میکنم چندوقت بگذره زمانش مشخص نمیشه..و شوهرت رو متقاعد میکنه وقتی دخول نصفه نیمه انجام داده حتی ممکنه ک پردت رو زده باشه..ی کم مطلب هم سرچ کن نشونش بده ک پرده همون اول واژنه و با دخول نصفه ازبین میره ..دکتر ک نیس شوهرت ک میگه خون بخاطر واژنه .

اون طرف منظورت چيه؟ 

يعني با يكي ديگه بودي و الان مَي خواي نامزد كني؟ 

الان كه اينجوري شده با كسي ازدواج كن كه يكم آبديت بإشه وگرنه مطمين باش به مشكل مَي خوري! 

در كل هم وقتي خودت تن به خواسته كسي ميدي يعني عواقبش رو ميدوني ، حتي نصفه و نيمه دخول ، دخوله ! 

پسرا خر نيستن ! اگه عالم و آدم گواهي بدن ، شب زفاف خودش معاينه مَي كنه و واقعا چيزي نباشه زندگيت جهنم واقعي ميشه! 

جانماز آب نكش ، حساس نشه ! خودت باش ! من خودم شخصا تمام گذشتم رو مو به مو به شوهرم گفتم ! دردسر داشتم اما الان خيالم راحته كه زندگيم براي گذشته از هم نمي پاشه! 

نميشه هر كار مَي خواي بكني و بري با يه خشك مذهب يا إدم حساس و شكاك ازدواج كني! 

من خواهر كوچيكم واقعا پردش ارتجاعي بود و از مدلي كه خون نمياد ، كار به پزشك قانوني كشيد ، آخرش بعد از ٦ سال زندگي مشترك شوهرش گفته بهش ، فك كردي من خرم ؟ نمي دونم تَو دختر نبودي؟ 

خلاصه بايد تَو انتخاب همسر خيلي دقت كني! 

ولي سري پيش جور ديگه گفته بودي، كه با نامزدت همين رابطه رو داشتي و مَي ترسي زيرش بزنه! شايد من بد متوجه شدم! 

به هر حال الان شرايط فرق داره و انتخابا محدود ميشه ! 

نه من نگفتم با نامزدم بوده.. دیدم شمام اشتباه متوجه شدی 

منم نمیخوام هرکاری دوست دارم بکنم اون رابطه ای هم ک میگم قبلا داشتم ب میل من نبوده ک بگم من رفتم خوش گذرونیمو کردم الان میخوام ازدواج کنم نه.. اون مسئله بشکایت و این چیزا کشید چون اون رسما داشت دیگ ب من تجاوز میکرد.. من اصلا جانماز اب نمیکشم یه کتک حسابیم با کمربند سر این خوردم زندگیم الانم جهنمه.. الان ک عاشق شدم و عاشق ی ادمی که خیلی این مسائل براش مهمه.. من الانم وسط جهنمم... من یک ساله افسردگی گرفتم و هرشب کارم گریه س.. چرا فکر میکنین من راحت خوشیمو کردم الان ک بحث ازدواج شده ترس برم داشته نه بخدا نه.. من سعی داشتم ب نامزدم بگم بهش گفتم با دوست پسر قبلیم رابطم درحد بوس و بغل بوده چون خودشم همینو گفته بود ولی ب حدی عصبانی شد ک کلا همه چیو گذاشت کنار.. الان با من حرف میزنه ولی خیلی سرد همش با کنایه.. نه عزیزم من خیلی وقته ب جهنم عادت کردم 

درست میگه ملیکا منم تو متن قبلیت اینطوری متوجه شدم ک همین نامزدت پردتو زده..اینطوری گفتی..انشاالله ک خوشبخت بشی و اتفاق بدی نیفته