(ویرایش)
آخ آخ! 😂😂😂
من يكم حالتهاي سرخوشي و منگليسم دارم!
سر بارداريم و كاراي شوشو افسردگي شديد گرفته بودم! از انجمن حمايت از بأنوان اومدن خونمون كه مشاوره بدن من اين بحران رو رد كنم!
خلاصه بحث اوج گرفت، من هاي هاي گريه مَي كردم! يكي شونم رو مَي ماليد ، يكي بغلم كرده بود، اصلا قابل كنترل نبودم! بعد يهو وسطش بلند شدم گفتم آنتراك( زنگ تفريح)
اينا بهم نگاه كردن ، يعني جي؟ گفتم من ديگه حوصله ندارم ادامه بدم، گشنمم شده! حلوا مَي خوريد درست كنم؟
قيافه اونا تَو الان داشتي خودت رو جر مَيدادي! چقدر پايه پاي من گريه كردن ! الهي بميرم!
خلاصه انگار هيچ اتفاقي نيوفتاده ، بلند شدم از غذاهاي ايراني تعريف كردم و چقدرم از حلوا خوششون اومد!
ولي نامردا ديگه نيومدن من رو از بحران دربيارن!