(ویرایش)
سلام - صبحتون بخیر
ممنونم سعیده جون . براش کاغذ نوشتم و از دم در ورودی براش گذاشتم که رفتم طبقه بالا زود میام پایین . بعد رفتم توی کمد قایم شدم
یکم با کاغذا چرخوندمش و گفتم برات نامه نوشتم بخونش . هست فلان جا . میرفت اونجا نوشته بودم اِ چرا اینجا نیست حتما هست جای دیگه
بی بی چک رو کادو گرفتم گذاشتم تو کشو لباساش . وقتی رسید بهش نوشته بودم حالا که کادوتو گرفتی در کمد رو باز کن نامه ات اونجاس . در کمد رو باز کن منو دید جا خورد . ترسید
ولی وقتی کادو رو باز کرد و بی بی رو دید . خوشحال شد و بغلم کرد بوسم کرد و تبریک گفت
رو بی بی نوشته بودم سه نفره شدنمون مبارک
همش میگفت مبارک مبارک مبارک
انشاءالله تمام منتظرا این لحظه رو به زودی زود تجربه کنن
سپیده جون اصلا استرس نداشته باش خدا بزرگه همه چی رو بسپر به خودش . منم شوهرم شغلش آزاده . ولی امیدم به خداس . خونه هم نداریم تازه .
ولی وقتی خداروداشته باشی انگار همه چی داری
اعظم جون ممنونم . حالا امروز نوبت دکتر دارم برم برام سونو و آزمایشات رو بنویسه هفته های آینده برم انجامش بدم
اگه شوهرت راضی هست به نظرم الان اقدام کن . نذار اختلاف سنیتون زیاد باشه با بچه تون
انشاءالله به زودی نتیجه بگیری