درخواست راهنمایی جهت ورود به سیستم و انجمن

نهال جان شما حتما از سایت خارج میشی که هر بار برای ورودت باید آیدی و پسورد بزنی.صفحه ماماسایت رو نبند اصلا .با دکمه وسط گوشی بیا بیرون و هروقت مجدد خاستی وارد بشی کافیه روی همون آیکون مرورگر بیای تا بیاد تو سایت.اینجا پیام نذار وارد انجمن شو و هر سوالی داشتی همونجا بپرس تا راهنماییت کنن

48روز زایمان کردم(طبیعی)وقتی همه کارای خونه را انجام میدم تا میام یه دقیقه استراحت کنم همش احساس میکنم یه کاری موند ه که انجامش ندادم بلند میشم یه دور میرم تو اشپزخونه همه چیزو چک میکنم وهمچنین اتاقارو میام بازم کمی که میگذره همبن حس میاد سراغم باز دوباره تکرار میکنم تو خوابم همینطور کامل نمیتونم بخوابم  همش  استرس دارم که زوتر بخوابم صب بیدارشم دیرنشه واسه اشپزیم تو خوابم فکرم مشغوله به نظرتون چیکارکنم 😢مشکلی دارم ؟

میشه کمکم کنین دارم دیوونه میشم

دخمل ناز

نذار وسواس فکری بیاد سراغت.اینجور مواقع سعی کن یه جوری خودت رو سرگرم کنی با هر چیزی...مثلا کتاب بذار کنار دستت و بخون ..برو تو گالری عکسای گوشیت عکس و فیلم نگاه کن.یا اگر شرایطش هست برو بیرون توی طبیعت یه گشتی بزن هوای آزاد بخوره بهت.منم گاهی وقتا اینجور شدم اما خیلی کم.مثلا یادم نمیاد که لحظه پیش شیر گاز رو بستم یا نه اما وقتی رفتم نگاه کردم مطمین شدم دفعه دیگه کمتر به کار خودم شک می کنم.تو هم سعی کن به مرور بی اعتنا باشی..حالا اصن برات مهم نباشه که صبح زود بخوای بیدار بشی هیچی مهم تر از سلامت آدم نیست حتی اگه هزارتا کار هم داشته باشی و بمونه رو دستت

خخخ خودمم میگم اما کمتر پیش میاد عمل کنم بهش

ببخشید اگه درست نتونستم راهنماییت کنم

مثلا میام فیلم نگا کنم هی انگار یه چیزی بهم میگه یه کار ریز دررفته ازدستم ده بار پامیشم چک میکنم  با اینکه میدونم نمونده ولی شک میکنم تازه وسایلای کابینت و کشوهارو اشتباه میزارم بعد که لازم دارم باید همه نگاه کنم تا بدونم تو کدومه یکم وقت گیره😣

عزیزم یه کاغذ بردار و لیست چیزایی که باید داخل یه کابینت باشه رو روش بنویس و از داخل بچسبون روی درش .اینجور هم نظم داره هم هر چیزی که لازم داری رو راحت پیدا می کنی و دوباره میزاری سرجاش.وقتی میشینی برای یه کاری دیگه سعی کن کمتر از جات بلند شی بخوای برای سراغ اون خرده کاری هایی که تو ذهنت میاد.مثلا اگه ده بار بلند می شدی بری چک کنی این دفعه یه بار کمتر برو تا به مرور هی کم بشه مثلا بشه پنج بار..اگه وضعیتت خیلی شدیده فکر کنم بهتره پیش یه مشاور بری تا بیشتر راهنماییت کنه

امکانش نیست برم پیش مشاور و....

میترسم مریضی داشتع باشم البته اینم بگم دوران بارداری که داشتم خیلی دوران پراسترس بود که تاالان اصلا تجربه نکرده بودم بعصی وقتا واقعا هیچی نشده بود ولی همینجوری گریه میکزدم بی دلیل خودمم میدونستم ولی بتر میشدم نمیتونستم خودمو کنترل کنم 

دخمل ناز شاید بخاطر دوران بارداریت باشه که میگی استرس زیادی هم داشتی.. منم با اینکه باردار نبودم و نیستم گاهی وقتا بخاطر مشکلاتی که برام پیش میاد یا از چیزی ناراحت باشم دلم میگیره و گریه می کنم گاهی وقتام بی دلیل گریه م میگیره.البته من شنیدم که خانما تو دوران بارداری یا بعد از زایمان ممکنه افسردگی بگیرن که بعد یه مدت خوب میشن.حالا شما هم سعی کن تو خونه تنها نباشی با نی نی خودتو سرگرم کن.بافتنی بلدی بشین واسش چیزای خوشکل بباف تا کمتر تو فکر بری

نه بلدنیستم یعنی وقت نکردم اولش بادخملم گیربودم حالا این یکی جفتشون خیلی وقت گیرن اصلا وقت نمیکنم شبا ازخستگی زیاد بیهوش میشم 

مرسی ریزان جان که به حرفام گوش میدی و وقت میزاری اولین کسی هستی که باهاش حرف دلم راحت میزنم به خاطر بعضی حرمتها ادم نمیتونه به خواهرمادر خودش بگه نه به خانواده شوهرش 

قربانت عزیزم.ایشالا مشکل شما هم حل بشه.میتونی توی تاپیک های دیگه هم پیاماتو بذاری که دوستان میان راهنمایی می کنن.مثل "محفل دوستان" یا "آیین شوهرداری".اینجا هیشکی همدیگرو نمیشناسه و باخیال راحت میتونی حرف بزنی و کمک بگیری.واقعا بچه های این سایت همدلای خوبی هستن و ب نظر من از دوستایی که دوروبرمون هستن هم دلسوزترن.

بله واقعا بعضی چیزها رو نمیشه با اطرافیان نزدیک هم درمیون گذاشت خصوصا خانواده شوهر که اصلا هیچ نقطه ضعف یا حتی یه سردرد کوچولو هم نمیشه بهشون گفت!!هزار تا عیب میذارن روی آدم..

محقل دوستان را ازکجای سایت پیداکنم

هم میتونی تو قسمت منوی اصلی بزنی روی ذره بین و اسمش رو تایپ کنی تا برات بیاره هم من میتونم اونجا منشنت کنم تا راحت تر بیای.برات پیام میذارم اونجا