خسته و عصبی پشت میز مینشیند. مرد جوانی که از هفته آینده همسر قانونی او خواهد بود، حرفی برای آرامکردنش ندارد. بعد از کمی منومن میگوید: «خب ما فقط دوتا محضر رفتیم. من هم هروقت و هرکجا که شما بخوای، حقوقت رو بهت میدم...». ماجرا ساده است، تهمینه و میلاد دنبال محضری میگردند که پذیرای شروط ضمن عقد باشد و حاضر باشد آن را در عقدنامهشان ثبت کند.