ما همه با هم رفیقیم

مرسی نازی جون . نمی دونم والا . شوشو كه خوابشو دیده.
ولی انگار ته دلم می خوام كه نباشم !! آخه تصمیم داریم چند وقته دیگه یه مسافرت بریم جنوب.
نه اصلا بهش فكر نمی كنم چون نمی خوام این ماهم پری ام عقب بیافته ، برنامه ام بهم می خوره.
بچه ها خوشحالم كه دوستای خوبی مثل شما دارم.

ممنونم روژینا جون.13آذر حرکت میکنن.آره اوضاع که خوب نیست ولی امیدوارم هیچ مشکلی پیش نیاد.بابام خیلی به این سفر احتیاج داشت.یه مشکل بزرگ واسشون پیش اومده.حالا که امام حسین طلبیده از خدا میخوام مشکلشون رو زود حل کنه.

الهی آمین.
وای روژینا چقدر وحشتناکه.جنگ خیلی بده.شما الان مشکل امنیت ندارین؟

وای چه جالب پس زیادم دور نیستی.انشالله که هیچ مشکلی پیش نیاد و این جنگا یه روز تموم شه

خدا رو شکر.
اونی که پول داره امنیت هم میتونه بخره!!!خدا خودش بهشون کمک کنه.شرایط خیلی بدیه.تصورشم وحشتناکه.

این هفته کلاس تعطیل بود از شنبه ترم جدید شروع میشه.
آره چند تا مانتو دوختم.دامن هم زیاد بهمون یاد دادن اما چون علاقه ای به پوشیدنش ندارم ندوختم.

واااااای جیگر می پری جوووووون که منو بیخبرنمیذاری
روژی جون شوهرت نظامی هست؟یعنی از ایران رفتین آخه عراق چیکار؟ایرانیا اونجا چیکار دارن؟ بابا بیاین اینجا اگه رفاه نیست خداروشکر امنیت هست ... توچطوری طاقت میاری من اگر بودم اصلا نمیرفتم .... خیلییییییییییییی از جنگ میترسم ... بچه که بودم شبا همش خوابه جنگ میدیدم .... ووووووووووووی ... خدایا شکرت که امنیتمون برقراره حالا به هر قیمتی .... حتی به قیمت اینکه شادی از همه قشر جوونمون گرفته شده و همشم بخاطر نداشتن رفاه هست ....
بخدا به قیافه هرکی نگاهئ میکنی پراز فکره و درگیره با چاله چوله های زندگیش چیکار کنه ...

قربونت برم روژینا جون.برو بسلامت.
سایه جون عزیزمییییییی
آره شکر خدا امنیت هست.ولی رفاه...شوشوی خودم از بس فکرش درگیر کارش و خونه هست موهاش سفید شده.بیشتر وقتا ساکت یه گوشه نشسته تو فکره.

آره بخدا بنظر من اگر مشکل مسکن و کار جوونارو تا حدی حل میکردن همه چی درست میشد ... کاش لااقل تا2 سال براساس تاریخ عقد به کسایی که ازدواج کردن مسکن رایگان میدادن .... یا کاراکه همش شده قراردادهای 1ماهه و 3ماهه و حقوق کارگرای طفلک رو کارفرماها هروقت دلشون میخواد میدادن رو درست میکردن .... بخدا اصلا امنیت شغلی هم نیست ... شوهر طفلک من با فوق لیسانس داره توی کارخانه تولیدی با مدرکه کاردانیش بکار گرفته میشه مه مبادا حقوقش بالا بره ... 1ساله قراردادهاشونم 1 ماهه شده ... 2ماهه بهمون یه هزارتومانی حقوق ندادن و تازه نصف پوله عیدی رو هم ندادن بهشون... خلاصش اینکه هر ظلمی میخوان میکنن هیچکی هم هیچکاری نمیتونه بکنه ... اسمشم هست که ما مسلمونیم ... بخدا اگر حقوق مامانم نبود نمیدونم باید چیکار میکردیم ... ای بابا....

آره سایه جون.امنیت شغلی نیست اصلا.شوهر من اسمشه که کارش دولتیه.قرار بوده تابستون رسمیش کنن همه همکاراشو رسمی کردن با این لج کردن.هیچ مشکلی هم نداره فقط الکی گیر دادن بهش.از بس غصه میخوره من دلم میگیره.میگه دارن با آبروم بازی میکنن.حقوقم که نگو..واسه ما سر برج و ته برج نداره.ولی خب همیشه خدا روشکر میکنم و ازش میخوام بهش برکت بده.یکی از دلایلی که با بچه دار شدن مخالف بودم همین بود.ولی از ته قلبم ایمان دارم بچه روزیشو با خودشو میاره.
غصه نخور گلم.همه زندگیا همینجوره.همه هشتشون گرو 9 هست.ناشکری نکنیم که خیلیا از ما هم بدترن.شما که تو شهر بزرگی دیگه مشکلاتت بیشتره.کسی به فکر جوونا نیست.ما فقط اسم مسلمون رو یدک میکشیم

آره پری جون من هرجور حساب میکنم فقط برکتی که خدا بهش میده هست که روزگار میگذره ...
انشالله همه سالم و شاد باشن ماهم همینطور ...
داری ثانیه شماری میکنی واسه بی بی چکاااااااااااااا پری جونم .

سایه جون آره.عمدأ بی بی چک نگرفتم ببینم میتونم تا سه روز دیگه طاقت بیارم یا نه
پس معلومه که همه دارن به سختی زندگی میکنن و شاکرن.کار دیگه نمیشه کرد.روژینا جون راست میگی دوری خیلی سخته ولی بقول خودت انشالله با دست پر برمیگردین.به هرحال هرکسی یه جور سختی داره.منم اولش خیلی به خودم سخت میگرفتم اما فهمیدم اشتباه میکنم.هرچی سخت بگیری سخت تر میگذره.زدم به بیخیالی.خداروشکر ادم پر خرجی هم نیستم.با همین درامد کم میسازم.
موقعی که شوهرم پیشنهاد داد خودمون خونه بخریم پولی نداشتیم.6ماه بود عقد کرده بودیم.یه پس انداز کم و وام ازدواج که به نسبت آپارتمان های پیش فروش هم خیلی کم بود.ولی رفتیم دنبالش.کلی گشتیم.با همون وام ازدواج شروع کردیم.از بقیه قرض کردیم.طلاهامو با اینکه کم بود فروختم.ماشین رو با اینکه قسطی بود فروختیم.اما این خونه ساخته نشد.میخواستیم عروسی کنیم نه خونه داشتیم نه پول اجاره خونه.برادرشوهرم مستاجرش رو بلند کرد اومدیم طبقه پایین خونشون نشستیم.الهی خدا خیرشون بده.اگه نبودن ما هیچ جای دیگه نداشتیم.الانم نه خونمون امادست و نه بازم پول اجاره داریم.همه پولی هم که واسه خونه دادیم وام گرفتیم.خونه واسمون شده معضل.
بعضی وقتا که واقعا حس میکنم خیلی کم آوردیم از یه جایی خدا بهمون میرسونه.اصلا به محض اینکه من راضی شدم بچه دار شیم یه اتفاقایی افتاد که خیلی خوشحالم کرد و مطمئن شدم بچه خوش قدمه.
الهی که بفول سایه جون همه سالم و شاد باشن که هیچی بهتر از سلامتی نیست.خدایا شکرت

آره نازی جون.مامانم همیشه میگه همین که شوهرت سالمه و دوستت داره به دنیا می ارزه.
ماها عجولیم.زندگیا هم عوض شده.ولی خداییش نباید از مردا بیشتر از توانشون انتظار داشت.من همیشه دعا میکنم هیچ مردی شرمنده زن و بچش نباشه.باید قدر شوهرامونو بدونیم و خداروشکر کنیم.زندگی هرچی بی غل و غش تر باشه شیرین تره.

دوستون داااااارم یه عاااااااالمه
خدایا ممنونم که منو با دوستای گلم اشنا کردی

ﺳﻼﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻮﻥ . ﺻﺒﺢ ﺟﻤﻌﺘﻮﻥ ﺑﺨﻴﺮ. اﻳﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺎﭘﻴﻚ ﺁﺧﺮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﺸﺪ! ﻣﻦ ﺩﻳﺸﺐ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ 8 و ﻧﻴﻢ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭﻱ اﻭﻣﺪﻡ ﺳﺮ ﺯﺩﻡ اﺯ اﻳﻦ ﺩﺭﺩ و ﺩﻻ ﺧﺒﺮﻱ ﻧﺒﻮﺩ. ﺁﺭﻩ ﻭاﻻ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺧﺪا ﺭﻭ ﺻﺪ ﻫﺰاﺭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺳﺎﻟﻤﻪ و ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺧﻮﺵ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﺩاﺭﻳﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﻴﺴﺎﺯﻳﻢ ﺑﺎ ﻛﻠﻲ ﻗﺮﺽ و ﻭاﻡ . ﻭﻟﻲ ﻫﺮﺟﻲ ﻣﻴﮕﻢ ﺷﻮﺷﻮﻱ ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻣﻦ ﻃﻼﻫﺎﻣﻮ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ!! ﻣﻴﮕﻪ ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮاﺕ ﺑﮕﻴﺮﻡ.
ﺩﻟﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﺭﻭﺷﻨﻪ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ, اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﺑﭼﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﻧﻪ و ﺑﭽﻪ و ﺭاﺣﺘﻲ ﻳﻬﻮﻳﻲ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﻧﺼﻴﺐ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﺑﺸﻪ.