(ویرایش)
خودش از روز اول انداخت تو دهن شوهرم که خونه بخر.بگو تو که میدونستی پول نداره چرا فکرشو انداختی تو سرش و منم از اول عقد جز قسط هیچی برام نموند؟با هزار بدبختی یه پیش فروش خریدیم حالا دیشب بحث این بود که کار خوابیده یهو مادرشوهرم گفت واسه اینه که حرف منو گوش نمی کنید چقدر گفتم زمین بخرید خودتون بسازید؟گوش نمیکنید میشه این.
منم برگشتم بهش گفتم با کدوم پول؟مگه ما واسه همون خونه هم اولش پول داشتیم؟با6میلیون وام ازدواج شروع کردیم.
گفت ماشینو میفروختین زمین میخریدین!!گفتم ماشینی که قسطی بود مگه چقدر دست ما رو گرفت؟با ده تومن کجا زمین میدادن؟
دلم میخواست بزنم زیر گریه از دستش.انقدر دلم ازش پره سر همین خونه.بگو تو که هیچ کاری نکردی حرفم نزن.
هیچوقتم اسم زمین نیاورده بود حالا داره میگه.حالا من تازه عقد کردم خبر نداشام تو که مادرش بودی و از جیبش خبر داشتی چرا...؟؟اونوقت روز اول که اومدن خواستگاری بدون اینکه کسی بپرسه خودشون گفتن پسرمون به قد یه خونه پول داره!!!!دروغگوها
من خونه واسم مهم نیست.ولی دروغشون هیچوقت یادم نمیره