(ویرایش)
ديشب داشتم پانسمانم رو عوض مَي كَردم ،
انگشت پام رو
ديد ، دلش سوخت، بچه رو خوابوندم رفتم دوش گرفتم
كل شب از درد گريه مَي كَردم
اومدم دكتر محلي ، الان فرستادنم بيمارستان جراحي كنم
گفتم بهتون خبر بدم دوستاي گلم ❤️❤️❤️
صحنه جالبي نيست ، وگرنه عكسش رو مَيذاشتم ببينيد چه بلايي سرم اومده