(ویرایش)
با بدبختی یه بار اول عروسیم که فهمیدم رفتم پیش یه ماما... اصلا اجازه نمیدادم معاینم کنه.. فکر کنم یه ربع التماسش میکردم کاری نکنه.. گریه میکردمااا
اون اوائلی بود که خاطره بدی تو ذهنم رفته بود
آخرش دید و گفت حلقویه .. و احتمال زیاد داد که حلقوی ضخیمه