(ویرایش)
سلام بهار جان خوبی ؟ راست میگفتیا من هیچی نشده دلم برای اون روزا تنگ شده ، الهی پسرت زردی گرفت ؟ منم خیلی از زردی میترسیدم و خودمو واسه زردی نی نی آماده كرده بودم از بس همه نی نی ها زردی میگیرن ولی نی نی من خدا رو شكر زردی نداشت و فكر میكنم به خاطر غذاهای اینجا بوده یا آب و هوا... ببین من كه از تو همون بیمارستان اینقدر كه نی نی شیر میخورد كمرم گرفته و درد میكنه شبا هم رسما تو تخت ما میخوابه و من و شوهرم از تخت آویزونیم تا صبح ، شبا خیلی خوب میخوابه و دو یا سه بار واسه شیر بیدار میشه كه من شبا با شیر دوش سریع یه شیشه میدوشم و بهش میدم و راحت میخوره و دوباره میخوابه ، من عاشق شیر دوش هستم و كلی به جون سازندش دعا میكنم خیلی كارمو آسون میكنه وقتایی كه خسته هستم ، اسم پسرم رو گذاشتیم فردید تا یه هفته بعد از تولدش هنوز اسم نداشت و این اسم یهو به دلمون نشست ، روژینا جان اصلا نگران نباش نی نی هیچ كاری نداره به جز شیر و پوشك و حمام و لالایی