(ویرایش)
روژینا جان قبل از اقدام و دوران بارداری خیلی دیر میگذره ولی بعد از تولد بچه عین برق میگذره ، خیلی با مزه شده پسر من ولی خیلی سخت بود
باورت میشه من از روز تولدش دیگه خواب شب ندارم آشپزی هم همش غذاهای ساده و هل و هولكی ، از صبح كه بیدار میشه اول شیر میخواد بعد پوشك بعد بینیشو باید با فین گیر تمیز كنم و بعد صورتشو بشورم و لباساشو عوض كنم چون از شب تا صبح كلی شیری شده بعدم موهاشو شونه میكنم و میارم میذارمش جلوی تلویزیون تو كریرش بعد مثل برق و باد صبحانه میخورم هنوز شروع نكردم كه صداش در میاد یعنی جیش كردم و این داستان تا شب همینه بعد اینقدر خسته میشم بعد از ظهرا قشنگ حس میكنم دلش میخواد باهاش بازی كنم یا تو خونه بچرخونمش ولی اصلا دیگه حالی برام نمیمونه خیلی دلم میسوزه براش اون وقتایی كه میخواد بازی كنه و من با تلویزیون سرگرمش میكنم ولی روز به روز داره صبورتر میشه و با هامون بیشتر دوست میشه
تو همین تاپیك منتظر خبر بارداری شما و یاس هستم ، راستی واسه خرید سیسمونی خیلی میتونم كمكتون كنم انشالله كه به زودی بیای و بگی نجما چی بخرم ى چی نخرم