تعداد بازدید : 231981
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۶/۱۲
تاریخ آخرین پست : ۱۴۰۰/۵/۲۰
کاربران آنلاین : 0
۱۳۹۳/۸/۲۶ ۰۸:۴۷:۰۸
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
وای خدایا واكسنشون تب میاره؟ من اینجا قطره استامینوفن از كجا بیارم حالا ، اصلا اینجا اسم داروهاشونم فرق میكنه ، مرسی كه گفتی ، پسر من ده روز دیگه وقت واكسن دو ماهگیشه ، آخییی چه زود گذشت این دو ماه ...بعد حالا دقیقا دو روز بعد از واكسن بلیط داریم واسه ایران ، قرار نبود اینقدر زود بیام ولی یه كار اداری پیش اومده كه باید میومدیم حتما ، خیلی نگرانم بچه دو ماهه تو هواپیما اونم دو روز بعد از واكسن اذیت نشه :( بهار جون دقیقا اگه كار دیگه ای هم باید بكنم بهم بگو
مواظب پسرت باش
۱۳۹۳/۸/۲۶ ۰۸:۵۲:۱۰
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
بهار جون سعی كن غذاهای ساده بخوری كه بچه نفخ نكنه ، الهی قیافشونو دیدی وقتی دارن زور میزنن ، جااااان
آهان واسه باد شكم بخوابونش بعد یكی از پاهاشو جمع كن رو شكمش چند لحظه نگه دار بعد هم اون یكی پا رو امتحان كن شاید كمكش كنه این كار
كلا ماساژش بده تا میتونی
۱۳۹۳/۸/۲۶ ۱۲:۳۲:۲۰
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۲ ۲۱:۱۰:۳۹
(ویرایش)
وااای بچه ها خوش به حالتون كه فرشته دارین تو بغلتون. ایشالا همیشه بسلامتی باشه.
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ..........
۱۳۹۳/۸/۲۶ ۱۲:۳۶:۰۷
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۴/۲۱ ۰۲:۵۵:۵۹
(ویرایش)
نجما جان بادو راحت میده بیرون من دیشبد بردم دکتر گفت این تب برای واکسن دیفتری کزاز سیاه سرفه است 72 ساعت طول میکشه خوب شه فقط مواطب باش سرما نخوره
۱۳۹۳/۸/۲۶ ۲۱:۱۴:۱۷
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
یاس جان شما بارداری؟
۱۳۹۳/۸/۲۷ ۱۱:۵۸:۰۵
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۸:۵۷:۲۴
(ویرایش)
ااااااالهیییییی !!!! خدا کنه همیشه اینجوری شنگول و با مزه و خوشحال ببینمتون نجما جان و بهاره ی عزیز. واقعا باورم نمیشه الان 2 ماه گذشته؟؟!!!!!
با این روشی که تو بچه رو میبری دستشویی نجما جان خودش خیلی زود یادمیگره و دیگه خرابکاریاشم کم میشه. دختر عموم الان دخملش 9 ماهه شده اونم مثل تو میگرفشو .... خوب. میگفت از ماه 4 و 5 دیگه واسه دستشوییاش یه جوری بهم میفهموند منم میبردمش کارشو میکرد!!!! اینقده خوشکل و نازنازیه شده نمیدونی :))))
««یا ایها الانسان ماغرک بربک الکریم»
خدایا شکرت بابت هدیه قشنگت....
۱۳۹۳/۸/۲۷ ۱۱:۵۹:۴۸
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۸:۵۷:۲۴
(ویرایش)
نه نجما جوونم من و یاسی عزیز در حال اقدامیم فقط نمیتونیم اینجا پیام نذاریم ماشالا اینقد جو قشنگی دارید. برامون دعا کنید ما هم قسمتمون بشه از این فرشته های نازنین.
««یا ایها الانسان ماغرک بربک الکریم»
خدایا شکرت بابت هدیه قشنگت....
۱۳۹۳/۸/۲۷ ۱۹:۴۲:۳۶
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
روژینا جان قبل از اقدام و دوران بارداری خیلی دیر میگذره ولی بعد از تولد بچه عین برق میگذره ، خیلی با مزه شده پسر من ولی خیلی سخت بود
باورت میشه من از روز تولدش دیگه خواب شب ندارم آشپزی هم همش غذاهای ساده و هل و هولكی ، از صبح كه بیدار میشه اول شیر میخواد بعد پوشك بعد بینیشو باید با فین گیر تمیز كنم و بعد صورتشو بشورم و لباساشو عوض كنم چون از شب تا صبح كلی شیری شده بعدم موهاشو شونه میكنم و میارم میذارمش جلوی تلویزیون تو كریرش بعد مثل برق و باد صبحانه میخورم هنوز شروع نكردم كه صداش در میاد یعنی جیش كردم و این داستان تا شب همینه بعد اینقدر خسته میشم بعد از ظهرا قشنگ حس میكنم دلش میخواد باهاش بازی كنم یا تو خونه بچرخونمش ولی اصلا دیگه حالی برام نمیمونه خیلی دلم میسوزه براش اون وقتایی كه میخواد بازی كنه و من با تلویزیون سرگرمش میكنم ولی روز به روز داره صبورتر میشه و با هامون بیشتر دوست میشه
تو همین تاپیك منتظر خبر بارداری شما و یاس هستم ، راستی واسه خرید سیسمونی خیلی میتونم كمكتون كنم انشالله كه به زودی بیای و بگی نجما چی بخرم ى چی نخرم
۱۳۹۳/۸/۲۷ ۲۰:۳۰:۲۶
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۴/۲۱ ۰۲:۵۵:۵۹
(ویرایش)
پسر من یاد گرفته بخنده وقتی بهش سلام میکنم وقتی باهاش حرف میزنم اینقدر قشنگ میخنده طفلکی بعد اینکه واکسن زد سرما خورد سرفه های چرکی میکرد با اینکه 3 روز برا واکسن بیحال بود وقتی بیدار میشد مارو از خنده هاش بی نصیب نمیکرد
۱۳۹۳/۸/۲۸ ۱۲:۵۶:۰۶
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۲ ۲۱:۱۰:۳۹
(ویرایش)
مرسی نجما جان .
ایشالا ما هم بیاییم تو تاپیك شما و از بچه هامون بگیم . ایشالا همیشه سالم و سلامت و شاد باشین سه تایی تون در كنار هم . شما هم همینطور بهار خانوم .
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩاﺭﻡ..........
۱۳۹۳/۸/۲۸ ۱۵:۲۵:۵۲
آخرین حضور: ۱۳۹۷/۴/۲۱ ۰۲:۵۵:۵۹
(ویرایش)
ممنون یاسی جان امیدوارم به همین تازگی ها جزو گروه بارداری و زایماان بشی گلم
۱۳۹۳/۸/۲۹ ۰۸:۱۵:۵۳
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
ای جانم آره طفلكی ها خیلی دلشون پاكه نی نی منم بعد از هر كاری كه براش میكنیم میخنده ، جوجوها :)))))
۱۳۹۳/۸/۲۹ ۱۵:۲۰:۵۹
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۸:۵۷:۲۴
(ویرایش)
مرسی نجما جان حتما مزاحمت میشم عزیزم.
ماشالا همه ی نینی ها همینطورن دیگه کلی رسیدگی میخوان ولی همونطور که خودت گفتی اصلا متوجه گذر زمان نمیشی و تا به خودت بیای میبینی روی پاهاش وایساده و باید دنبالش بدویی!!!
اااااااایییییی جانم !!!!!!!!!! بهاره من اینقد نینی ها رو دوس دارم از همین جا دلم براشون میپره!! طفلکی واکسنا اذیتشون میکنه ولی خوب آدم مجبوره بزنه بهشون فایده ش خیلی بیشتره.
خدا نگهشون داره براتون ایشالا ما هم به زودی از اقدامیهای 93 به این تایپیک منتقل بشیم. همه ی گروه با هم.
اینجا رو منفجر میکنیم ماشالا هر کدون کوه انرژی هستیم!!!!!
««یا ایها الانسان ماغرک بربک الکریم»
خدایا شکرت بابت هدیه قشنگت....
۱۳۹۳/۸/۳۰ ۲۲:۲۶:۳۶
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۹/۱ ۰۵:۲۴:۱۰
(ویرایش)
سلام دوستان من تازه واردم و هفته 34 هستم
تصمیم دارم زایمان طبیعی و اپیدورال انجام بدم...کلی اطلاعات گرفتم تقریبا همه جا ازش تعریف شده ولی هنوز کسی که این زایمانو انجام داده باشه ندیدم و نمیدونم تو واقعیت و دور از فانتزی متخصص ها چطوریه...اگه شماها اطلاعاتی دارین ممنون میشم بهم بگین...
۱۳۹۳/۹/۲ ۲۳:۰۴:۵۹
آخرین حضور: ۱۳۹۳/۱۰/۱۸ ۱۹:۴۷:۱۸
(ویرایش)
Maryhji سلام ، من دو ماهه كه زایمان كردم ، زایمان اولم بود ولی میتونم بگم كه هر سه مدل طبیعی ، اپیدورال و سزارین رو تجربه كردم
سه ساعت درد زایمان طبیعی رو تحمل كردم و بعدش گفتم كه اپیدورال میخوام ، تزریق اپیدورال خیلی ساده و بدون درد بود و بعدش واقعا دردم تموم شد و منتظر تولد بچه بودیم كه گفتن روند باز شدن دهانه رحم خیلی كند پیش میره و ضربان قلب بچه هم كم شده و سزارین شدم
خب همه میدونن كه بعد از سزارین آدم خیلی درد داره ولی با آمپولهای مسكن قابل تحمل میشه ، خیلی دلم میخواست كه اپیدورال موفقیت آمیز میشد و سزارین نمیشدم ولی خب نشد
سزارین هم اونقدرا كه ازش بدم میومد بد نبود ، ببین به نظر من اصلا مدل زایمان مهم نیست در كل زایمان آدمو داغون میكنه حالا هر مدلش
برای شرکت در گفتگو باید وارد سایت شوید.×

پاسخ سوالات بر اساس تاریخ پرسش سوال

اردیبهشت 1403
ش ی د س چ پ ج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031
یک زن وبسایت تخصصی بهداشت و سلامت زنان و مادران