(ویرایش)
سلام بچه ها من حدودا یک ماهه که درمان شدم.
خواستم بگم من قبل از درمان اصلا تصورشو نمیتونستم بکنم که چیزی وارد بدنم بشه. یه حس ترس و وحشت خاصی داشتم. ولی بار اول که انگشت همسرم وارد شد دیگه اون حس نفوذناپذیری شکست. کم کم تمرینا رو شروع کردم و ناباورانه با اینکه تمرینام کامل نشده بود بانو شدم. خونریزی خفیف و درد قابل تحمل. اصلا اونطوری که فکر میکردم نبود.
باور کنید فقط اولش سخته. بقیه راهو باید کمی قوی باشید و باروحیه تا زود جلو برید. آه و ناله و من نمیتونم ممنوع.