اتاق روحیه برای تمرین :)

سلام پارمین جون

افرین عاااااالیه ادامه بده

فقط حتما سایز بعدی طول دیلاتور رو حداقل 10 بساز 8 کمه

به زودی تمرینات تموم میشه

سارا 

مچکررررررررم 

منم 29 سالمه، 9 ماه عقد بودم، 5 ماهم هست عروسی کردم. 2ماهم درمان اینجا طول کشید و بانو شدم 

سلااااااام پارمین پر انرژی

آفریییییین عاااااالیه

اقدام دوست داری؟ اقدامم به همین شییییییرینیهههه.

چقدر عالی ماه پیشونی جون که زود متوجه وازینیسموست شدی

منم 29 سالمه و 2 ساله ازدواج کردم.ولی فقط 3 ماهه که فهمیدم مشکلم وازینیسموس هست.

  من از امروز پریودم شروع شد.واقعا منتظرم تموم بشه و برم تمرین

ماه پیشونی جون چقدر خوبه که زود متوجه شدی من 2 سال و نیمه که میدونم بیماریم چیه و حتی علت ترسمم می دونستم ولی درمان نه!! خیلی هم بد ترسوندن منو

مرسی سارا جووون حتما یه انجمن هم لازم داریم واسه درمان شده ها چون دیگه دل کندن از شماها سخته من همه اش چک میکنم

خوشگلا ،

میگم معاشقه خیلی تاثیر داره موقع تمرین ، وقتی هیچ حسی نداری عاخه این دیلاتور لعنتی چجور بره داخل بدون هیچ لذتی ، موقع معاشقه حواست پرته 

وای خدایا میخام زود بانو شم ،عاشق شوهرمم دوس دارم زود خوب شم ،ازم دوره یک ماه دیگه میاد پیشم ، بهش قول دادم تا یک ماه دیگه خوب میشم 

منم خودم بیو میدم کسی لازم نیست بپرسه

منم 24 سالمه. 7 شهریور 24م تموم میشه و دومین سالگرد عقدمونه، فروردین عروسیم بود. حدود یک هفته بعد عروسی متوجه بیماریم شدم(همسرم پیج سلماجون رو دید) از همون فروردین تو فکر درمان بودم اما خونه مستقل نداشتیم تا حدودا اردیبهشت که شرو کردم از گوش پاک کن اما چون مشکلاتم زیاد بود و فوتی داشتیم و اون ماما سرخود زد پرده منو با درد زیاد ازبین برد(توی اینستا شرح حال مراجعه ام به ماما هست)با صلاحدید سلماجون از تمرینات فاصله گرفتم و بعدا اواسط خرداد دوباره شرو کردم تا الان که سایز 7 هستم(البته امروز بعد از وقفه 13 روزه می شینم سر تمرین اگر لکه بینی نداشته باشم) البته وقفه پریود و عید و خیلی مسائل دیگه باعث شده من تمرینم کند پیش بره، ضمن اینکه انقباضاتم شدیده! اما چون کگل می کنم و اصول تمرین رو رعایت میکنم خوشبختانه تا الان پسرفت نداشتم! از طرفی هم کلا ما با تکنولوژی بیگانه ایم. نه آبگرم کن داریم نه ماشین لباسشویی و نه اتاق مشترک یا دیوار، خخخخ خیالتون رو راحت کنم خونه ما کلا اپن هستش حتی سرویسش  و من در شرایط وحشتناکی درحال تمرینم! یکی دوبار نزدیک بود مادرشوهرم مچ من و دیلاتورام رو بگیره! و من همچنان مطمئنم تا قبل 96 بانو میشم

ایناز جون چقدر سخته شرایطت ولی افرین به روحیت ایشالله تا یکی دو هفته دیگه بانو میشی عزیزم

بچه ها یه سوال من وقتی به شوهرم گفتم دیلاتور رو وارد کنه با اینکه قبول کرد ولی احساس کردم خیلی راضی نیست وارد کنه نمی دونم چرا! احساس می کنم می ترسه من باز از تمرینام عقب بمونم یا کار اشتباهی انجام بده به نظرتون چیکار کنم؟

 ووای آآیناز ججون کلی خندیدم ، چ شرایط سختی داری من اگه جای تو بودم کلا بیخیال تمرین میشدم میگفتم توی این وض کی اینکارارو میکنه ،آفرین ب پشتکارت و ارادت واقعا خوشم اومد ،من از صبح تا شب تنهام تو خونه فقط ی ساعت تمرین میکنم اونم که اصن پیش نمیره انقباضم خیلی زیاده همش میشینم دیلاتور میسازم میگم با این کوچیکا نمیشه باید با بزرگاش امتحان کنم  بزرگارو میبینم وحشت میکنم میذارو رو واژنم میگم اینام ی روز باید داخل شن ، بیصبرانه منتظر اونروزم که بتونم با سایز بالا تمرین کنم

تازه من الان خلاصش کردم.بماند که شبا تا صب بیدارم چون همسرم هرشب کابوس می بینه و تو خواب حرف میزنه راه میره منو یکی دیگه می بینهاصن یه وضی!!!!! من آدمی بودم که تو خونه بابام دست به سیاه و سفید نمیزدم الان دارم یه خونه زندگی رو اداره میکنم پخت و پز و بشور بساب دهنم سرویس شده رسما،اصلا وقت واسه تمرین برام نمی مونه، بزور یه ساعت گیر میارم با خستگی تمرین میکنم، الانم گرفتگی عضلاتم عود کرده دارم نرمش میکنم تا یکساعت دیگه برم سر تمرین

دلنیا جون منم دوس دارم زوووود اقدام کنم ولی انقباض دارم پردم ندارم واژنمم نگاه میکنم بازه قشنگ میشه دیلاتورو داخلش کنم ولی خودمو سفت میکنم و نمیشه ،  فقط ی بند انگشت داخل میره ، خیلی برات خوشحالم عزیزم برا منم دعا کن

کاش ی گروه تلگرام داشتیم اونجا راحتتره ، اینجا همش باید صفحه رو رفرش کنیم که کامنتارو بخونیم

آیناز واقعا باریکلا ب تو ایشالا ک زود بانو میشی روحیت عالیه

دلنیاااااااا بسه بابا کم تعریف کن دلمون خواااااست 

حسودیم شد ، دلم واسه شوهرم تنگ شده 

پارمین جون منم شوهرم عین شوهرشما میترسه! قبلا جلوش تمرین میکردم، دیگه شرایط جور نبود وقتی خونست تمرین کنم، وقتی سرکاره من تمرین میکن. هربارم میاد من بهش گزارش میدم و کلی روحیه میده بهم. ولی وقتی دارم دیلاتور میسازم می بینم قیافشو که وحشت کرده  یه روز باهاش صحبت کردم گفتم شما یکم دیگه باید باشی کنارم دیلاتور رو خودت وارد کنی برام که ترسم کم بشه ازت و شیبش دستت بیاد دیدم داره رنگ به رنگ میشه ،آب قند لازم شد. پا شد گفت باشه. کلا از خونه رفت بیرون

دارم روش کار میکنم ترسش کم بشه

مرسی دلنیا جونم ،ایشالا خدا از دهنت بشنوه عزیزم