تعداد بازدید : 168633
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱/۲۳
تاریخ آخرین پست : ۱۴۰۱/۷/۱۲
کاربران آنلاین : 0
۱۳۹۵/۲/۹ ۰۰:۲۳:۵۶
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

نه بابا معنیشو نمیدونسته خسته بوده ننوشته چی داد خخخ

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۹ ۰۰:۳۲:۰۱
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

پدرشوهرم خیلی شوخه امروز داشتیم از کنار استخر هتل رد میشدیم همش میگفت اه اه این خارجیا که ممه ندارن! ادم میمونه این شوهراشون چرا غلطی نمیکنن داشت اینارو میگفت و من میخندیدم یک دفعه دیدم یکم جلوتر یه خانومی داره میره و ممه هاش گندست گفتم ببا خدا رسوند اینم داشت میگفت چه عجب و جووون و البالو و هلو و ایناااا

 

که یک دفعه خانومه برگشت گفت بیچاره خارجیا

 

بنده از افق دارم پست میذارم😌

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۶:۵۱:۴۷
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۹ ۱۵:۰۴:۳۱
(ویرایش)

به خدا همگی لایک دارید خخخخخخخخخخخخخ

24سالمه . شهریور 94ازدواج کردم .
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۶:۵۲:۲۶
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۹ ۱۵:۰۴:۳۱
(ویرایش)

anim2-25r30wi

 

anim2-25r30wi

24سالمه . شهریور 94ازدواج کردم .
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۶:۵۵:۲۷
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۹ ۱۵:۰۴:۳۱
(ویرایش)

پریروز داشتم به خواهرشوهرم فکر می کردم رفتم یه زنگ به شوهرم بزنم اشتباهی شماره خونه خواهر شوهرمو گرفتم . تا گوشیو برداشت سریع گفتم سلام عزیزدلم خوبی؟خسته نباشی . یهو پسربزرگش گفت سلام زندایی ممنون مرسی . منم که هول شده بودم سریع گفتم ببخشید فکر کردم شماره داییتو گرفتم گوشیو قطع کردم

24سالمه . شهریور 94ازدواج کردم .
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۷:۱۲:۱۷
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۱۱ ۲۲:۰۴:۳۸
(ویرایش)

سلام خاطره هاتون خیلی باحاله بازم بذارین از این خاطره ها من خاطره اینجوری ندارمbad

۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۸:۵۱:۰۲
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

خخخخخ بهار خیلی باحال بود

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۱۹:۴۳:۱۶
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

خالم رفته بود دندانپزشکی دکتر انگشتشو میذاره بین دندونای خالم بعد میگه گاز!!خالمم انگشتشو گاز میگیره دکتره عصبانی شده بوده میگه چته خانوم من شمارو نمیگم به منشیم میگم گاز استریل بیاره!!!😖😖خالم میگه از خجالت مردم

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۱۱ ۲۰:۳۳:۰۱
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ ۲۱:۱۹:۴۷
(ویرایش)

من تا یه هفته بعد عقدم پدر شوهرم ندیدم یعنی کلا ندیده بودمش بعد یه هفته قرار شد بیاد دیدنیم منم با خوشحالی رفتم در حیاط باز کردم دیدم پدر شوهرم چه خوشتیپه و سنش به ۵۰ سال میخورد باهاش سلام و روبوسی کردم همش لبخند میزد بعد شوهرم دیدم از اون ور داره ابرو هاش بالا پایین میکنه وقتی رفتم بهش سلام دادم گفت اون راننده تاکسیه امروز بابام نتونست بیاد !!!!!good

۱۳۹۵/۲/۱۱ ۲۳:۱۹:۴۱
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

اسمونیییییییی هی واییییییی من

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۱۲ ۱۰:۴۸:۲۷
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۲/۱۲ ۱۶:۴۷:۴۶
(ویرایش)

خاطره ها همه عالی الی جوووون گل کاشتی

منم یه خاطره از سوتی شوهرمو بگم

کلاً شوهرم بی سر و زبونه و زیاد تعارف بلد نیست فردای عروسیمون روز پاتختی بنده خدا منو از آرایشگاه که میآورد، کمک کرد وسیله هامو آورد بالا خونه مادر شوهرم تو راه برگشت تو آسانسور با دختر خاله ها و دختردایی اش روبرو میشه اونا ازش میپرسن چه خبر دیشب خوش گذشت اونم میمونه چی بگه با خنده میگم عالی بود جای شما خالی 

 

خدایا فقط به لطف خودت امیدوارم
۱۳۹۵/۲/۱۲ ۱۴:۰۲:۴۰
آخرین حضور: ۱۳۹۶/۳/۱۹ ۱۵:۰۴:۳۱
(ویرایش)

واااااااااااای آسمونی عالی بود خیلی باحالی

 

خونه ما دوطبقس بالا ما میشینیم پایین مادرشوهرم اینا

 

در خونه ی ما هم شیشه ایه و از اون طرف پیداس

 

معمولا برای حفظ حریم خصوصی ما کسی اصلا بالا نمیاد مگر اینکه قبلش خبر بده

 

صبح پدر شوهرم صدام زده بود من هم هندز فری تو گوشم بود نشنیده بودم اون بنده خدا هم نگران شده بود اومده بود ببینه چی شده نکنه حالم بده منم با خیال راحت با شورت وسط اتاق قدم میزدم یهو پشت شیشه دیدمش سکته کردم !

 

آب شدم از خجالت سریع فرار کردمcry

24سالمه . شهریور 94ازدواج کردم .
۱۳۹۵/۲/۱۲ ۱۴:۲۴:۱۵
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۴/۴ ۰۴:۳۷:۱۰
(ویرایش)

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مننننننننننننننننننننننننن

 

خیلی بدههههههههههههه

 

ولی کلی خندیدممممممممممممممممممم

خدا همه جا با ماست...
به امید او.....
23 ساله--- اولین اقدام مهر 94----9 ماهه که اقدام کردم--- آخرین پری : 1تیر95
منتظر نی نی اولیم...
خدا جون کمک کن
۱۳۹۵/۲/۱۲ ۱۶:۱۶:۴۵
آخرین حضور: ۱۳۹۵/۷/۱۸ ۲۳:۴۰:۴۷
(ویرایش)

ای وای بهااااار خخخخخ

 

میترا جون شوهرت خیلی باحاله خخخخ

از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد!جو از جو
۱۳۹۵/۲/۱۲ ۲۰:۱۰:۰۲
آخرین حضور: ۱۴۰۰/۹/۲۷ ۱۲:۱۴:۴۲
(ویرایش)

می بینم که اینجا کم کم داره شلوغ میشه ای ول 😊 من که الان راه دورم همش باخاطراتم زندگی میکنم ویکی از سرگرمی هام هم شده این سایت. 

یارب
برای شرکت در گفتگو باید وارد سایت شوید.×

پاسخ سوالات بر اساس تاریخ پرسش سوال

اردیبهشت 1403
ش ی د س چ پ ج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031
یک زن وبسایت تخصصی بهداشت و سلامت زنان و مادران