بیاین بیخیال همه چی شیم بخندیم，بدترین سوتی که تو عمرت دادی رو بگو

آره عزیزم اینجا همه خانم هستند آقایون تو سایت مامایی چی کار دارن....اونا جاهای دیگه سرک میکشن😆😆😆

تعریف کن بزار روحیه هممون عوض بشه.

حالا که باشن کجا مارو میشناسن

سلام دوستان...

من تازه اومدم اینجا 

چندروز پیشا با خاهرم رفته بودیم خرید (خیلی شبیه همیم)

دوست اجیمم بود 

بعدش ی پسره رد شد 

گفت شما سه تا دو قلویین؟؟؟؟

بعدش خودش خندید بلند بلند 

گفت واااااااااااااااااااااای چی گفتم 

خاستم بگم نه...ما سه تا 6 قلوییم

یک بار با مامانمو داییم رفتم بیرون و داییم همش داشت از روزگار گله میکرد و غر میزدو مامانم دلداریش میداد!!

یهو داییم وسط حرفش گفت اخرش ما هیچ گهی نشدیم

مامانم اومد دلداریش بده با لحن امییییید بخش و محزونانه گفت این حرفا چیه ایشالا میشی ایشالا میشی

داییم😒😒

مامانم😯😯

بنده ی حقیر😂😂😂

دیروز شوهرم اس داد گفتم عاشقتم 

میدونستم برا منه ولی خو اسممو نگفته بود 

خاستم لوس کنم خودمو 

گفتم عاشق کی؟؟؟

گفت مخاطب خااااصم 

گفتم مخاطب خاصت کیه؟؟؟

گفت دلی خودم

(من فک کردم داره صدام میکنه:|اصن تو باغ نبودم)

گفتم جونه دلم همسری؟؟

بعدش زنگید دیدم ترکیده از خنده

تاااازه اون لحظه بود که فهمیدم چ سوتی بزرگی دادم

خخخخخ دلارام خیلی باحال بود اورین

ازون دانشجوا هستم که هیچوقت سر کلاس نمیرم 

ولی نمیدونم چجور بود 

ی کلاسمو همیییییشه میرفتم 

تایمش جوری بود ک بیکار بودم میرفتم 

هیچیم گوش نمیدادم

بعدش ی بار ازین ترمکا سر کلاس بود 

ازم سوال پرسید 

کلی کلاس گذاشتم مثلا ترم بالایی بازی دراوردم 

هی میگفت فلان استاد چطوره ؟؟ال بل؟

منم ادای این بچه منضبطارو در میاوردم

چشمتون روز بد نبینه 

استاده اومد سرکلاس

اول حضور غیاب کرد 

بعدش گفت :

تعجب میکنمممممم 

که 

خانوم محمدی 

همه جلسه ها حضور داشتن

چطورین شما ؟؟؟

تو این 7 ترم فک کنم فقط سر همین کلاس اومدی

منو میگی 

گفتم بله استاد 

بیکاری و هزااااار دردسر

ترمکه دیه بام حرف نزد

در زمانهای دور در دوران مدرسه با دوستم داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که یک پسره ی بسیاااار چلغوز افتاد دنبالمون!!

منم عصبانیییی برگشتم گفتم گمشو😡گفت جوووون بخورمت😋هول شدم گفتم مگه تو گهم میخوری؟😖😖هیچی دیگه پسره از شدت خنده همونجا نشست!! مام نفهمیدیم چجوری به خونه رسیدیم

دلارااااااام😂😂😂😂خیلی خووووب بود

یک سوتی دیگه از مامانم

ماه رمضون بود و مامانم ماه رو تو اسمون دید و از اونجایی که شنیده بود که دیدن ماه تو ماه رمضون نشونه عیده به همه اعلام کرد که عیده!!ما هرچی واسش توضیخ دادیم که ماه از اول تا اخر ماه رمضون تو اسمون هست و هی نازک تر میشه و در اخر ناپدید میشه و دوباره که اومد نشونه عیده به گوشش نرفت!

فردا صبحش با ابجیم میرن بیرون و تصمیم میگیره که با راننده سر عید بودن به توافق برسه!!راننده هم از شدت عصبانیت از حرفای ماماتم سرخ میشه و سر اخر مامانمو خواهرمو از ماشین بیرون میندازه!خواهرم عصبانی میشه و به مامانم میگه یعنی چی چرا بحث میکنی من عجله داشتم!!مامانم قیافه ی مظلومی به خودش میگیره میگه این کارت درسته که روز عید مادر پیرتو دعوا میونی

واااااااااااااااای مردم از خنده 

گهم میخوری

اخرشم مامانت ب این نتیجه نرسیده ک عید نیس

شوهرم خیلی بی دقته یک بار رفته بود برگشته بود دیدم داره غر میزنه که اه اه حالم بهم خورد گفتم چی شده میگه رفتم حموم رو سرم شامپو ریختم دیدیم کف نمیکنه دوباره ریختم دیدم خبری نبست کف نمیکنه روشو خوندم نوشته بود ژل بهداشتی بانوان!!!

ژل بهداشتی

دقیقا دلارام جون نمیشه حریفش شد خخخخ

نظر کارشناسی مامانم درباره انرژی هسته ای!!

خاک بر سر ایران...همه چیز به نفع کشورهای عربی...حالا میگه یمن با اینا نجنگه..سوریه هم این نکنه..امریکا میگه بفرمایید!!

الان اگه شما فهمیدین مامانم چی گفت!!!